کائنات دستور پزشکیان برای برگزاری یک جشن ملی را پس از یک ماه پیگیری می کند
فرصتی برای ارتقای
شادی جمعی در جامعه!
الیاس نوشادی- با گذشت یک ماه از وعده پزشکیان هنوز خبری از برگزاری جشن ملی نیست!یک ماه پیش رئیسجمهوری در جلسه هیئت دولت دستور داد برای قدردانی از دستاوردهای نخبگان علمی و ورزشی کشور جشن ملی برگزار شود.فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس با اشاره به این دستور رئیسجمهوری، نوشت: «در جلسه امروز هیأت دولت، به دستور رئیسجمهور مقرر شد جشن ملی به پاس دستاوردهای ارزشمند نخبگان علمی و ورزشی کشور برگزار شود. این جشن فرصتی برای شادمانی مردم و تجلی غرور ملی ایرانیان است.وزارتخانههای فرهنگ و ارشاد، علوم، ورزش، آموزش و پرورش، صداوسیما، استانداریها و شهرداریها مأمور شدهاند تا با همکاری یکدیگر، زمینه حضور گسترده مردم در سراسر کشور را فراهم کنند.»
سواد شاد زندگی کردن
آمارهای رسمی حاکی از شاخص پایین شادی و نشاط در کشورمان است، آمارها نشان میدهد خشونت دومین رتبه را در بین پروندههای قضایی دارد و 25درصد مردم کشورمان دچار حداقل یک نوع از اختلالات روانی هستند. علاوه بر اینها گرایش به موادمخدر و مشروبات الکلی هم همه و همه دارای یک پیام هستند و آن هم این است که به نسبت گذشتگان نشاط و شادابی اجتماعی و سرزندگی مردم کاهش یافته است و باید شرایط را تغییر داد. گذشتگان ما شاید مدرک تحصیلی نداشتند اما سواد شاد زندگی کردن را داشتند درحالیکه در دهههای گذشته بیشتر از اینکه مروج شادی درکشورمان باشیم، ترویجکننده غم بودیم و حالا شاهدیم که جامعه غمگین است. یکی از مولفههای امیدواری و شادابی، نشاط و تقویت هویت فرهنگی است که معنای مثبتی از زندگی را اشاعه میدهد و نتیجه آن میتواند رضایت از زندگی همراه با امیدواری مردم باشد.
شادی یک پدیده جامع و چندلایه است که تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد. از خانواده و محیط زندگی گرفته تا اطلاعات و اخباری که هر روز دنبال میکنید، همگی میتوانند بر میزان شادی و نشاط افراد تأثیر بگذارند. برگزاری جشن ملی میتواند فرصتی برای ارتقای شادی جمعی در جامعه باشد. نیروهایی که سبب میشود فرد شاد نباشد، از خانواده آغاز میشود. اگر خانوادهای محیطی آرام و شاداب داشته باشد، این شادی به دیگر اعضای خانواده تسری پیدا کرده و به حوزه اجتماعی گسترش مییابد. در این راستا، خانواده میتواند بهعنوان نخستین نهاد اجتماعی، با تأمین آرامش و نشاط، به شکوفایی روحیه فردی و جمعی کمک کند. در مقابل، جامعهای که با غم و اندوه مواجه باشد، تأثیرات منفی خود را در تمامی زمینهها خواهد گذاشت. آب و هوای غمآلود میتواند بهنوعی خشم و خشونت را در کشور رواج داده و از نظر اقتصادی کارایی افراد را کاهش دهد، همچنین بدبینی در فضای سیاسی تشدید و سلامت روانی و فرهنگی جامعه را به خطر بیندازد. این وضعیت میتواند عمر افراد را کوتاه کرده و آسیبهای اجتماعی را افزایش دهد.
جشنها بهعنوان نشانههای شادیآفرینی در اجتماع ضروری هستند و باید بر اطلاعرسانی اخبار مثبت در جامعه تأکید کرد. ما در ایران باستان هر ماه حداقل یک روز را بهعنوان عید جشن میگرفتیم و این الگو باید در جامعه کنونی نیز احیا شود.
احیای جشن های ملی فراتر از یک آیین سنتی و فرصتی برای بازتعریف هویت ایرانی و نمایش ظرفیتهای فرهنگی کشور در سطح ملی و بینالمللی است این جشن ها، با تأکید بر ارزشهایی مانند اعتدال، مهرورزی و شکرگزاری، نمادی از فرهنگ دیرپای ایرانی است که میتواند حس تعلق و غرور ملی را در میان مردم تقویت کند. زنده نگهداشتن آیینهای تاریخی باعث میشود پیوند میان نسلها مستحکمتر شده و هویت ملی در جامعه بهصورت عملی تجربه شود، نه صرفا در قالب نظریه یا تاریخ. جشن ملی میتواند به ابزاری برای گفتوگو و همکاری فرهنگی با دیگر کشورها بدل شود و تصویر ایران را بهعنوان کشوری صلحجو، خلاق و حافظ ارزشهای مشترک فرهنگی تقویت کند. چشن ملی هم هویت ملی را زنده نگه میدارد و هم جایگاه ایران را در صحنه جهانی فرهنگ و دیپلماسی، بهعنوان ملتی که خواهان گسترش مهر و دوستی و کاهش تنشهاست، مستحکم میسازد.
مفهومی به نام شادی
در گذشته برای اندازهگیری رفاه ، عواملی نظیر ثروت، دارایی، مصرف و پول اندازهگیری میشد ولی امروزه مفهومی به نام شادی، در مقایسه با مفهوم رفاه مادی، جایگاه قابل توجهی در تحلیلهای رفاهی بین اقتصاددانان پیدا کرده است. گزارش جهانی شادی (World Happiness Report) پیمایش جهانی شادی است که ۱۵۳ کشور را برحسب درک شهروندانشان از میزان شادبودن رتبهبندی میکند.
گزارش جهانی شادی در سال ۲۰۲۵ که توسط مرکز تحقیقات رفاه در دانشگاه آکسفورد منتشر شده، نشان میدهد که اعتقاد به مهربانی دیگران بسیار بیشتر از آنچه قبلا تصور میشد با شادی مرتبط است.
جدیدترین یافتهها ، شادترین کشورهای جهان را رتبهبندی میکند و در عین حال بینشهای بینرشتهای ارزشمندی را در مورد رفاه و شادی مردم در سراسر جهان ارائه میکند.
رتبهبندی کشورها بر اساس میانگین سه ساله ارزیابی هر جمعیت از کیفیت زندگی آنها است. کارشناسان اقتصاد، روانشناسی، و جامعهشناسی، با استفاده از عواملی مانند سرانه تولید ناخالص داخلی، امید به زندگی سالم، داشتن کسی که روی آن حساب کنند، احساس آزادی، سخاوت و درک فساد، تغییرات را در کشورها و در طول زمان تحلیل و بررسی کردهاند.
رتبه بندی شادی کشورها در سال ۲۰۲۵ این موارد را نشان میدهد:
فنلاند برای هشتمین سال متوالی از نظر شادی در رتبه یک جهان قرار دارد و فنلاندیها در هنگام ارزیابی زندگی خود میانگین نمره ۷.۷۳۶ (از ۱۰) را گزارش کردهاند.
ادامه روند صعودی برای کشورهایی مانند لیتوانی (در رتبه شانزدهم)، اسلوونی (در رتبه نوزدهم) و چک (در رتبه بیستم ) بر همگرایی سطوح شادی بین اروپای شرقی، مرکزی و غربی تاکید دارد.
آمریکا که سال گذشته برای نخستین بار از بیست کشور برتر خارج شده بود، امسال با رتبه بیستوچهارم پایینترین جایگاه خود را تاکنون تجربه کرده است.
انگلیس (رتبه بیست و سوم) کمترین میانگین ارزیابی زندگی خود را طی هشت سال گذشته گزارش کرده است.
افغانستان همچنان غمگینترین کشور جهان است و در این فهرست در رتبه ۱۴۷ قرار دارد. بعد از افغانستان، کشورهای سیرالئون (۱۴۶)، لبنان (۱۴۵)، مالاوی (۱۴۴) و زیمباوه (۱۴۳) در قعر جدول شادترین کشورهای جهان قرار گرفتند.
ایران در گزارش شاخص شادی جهانی ۲۰۲۵ در رتبه ۹۹ با امتیاز 5.1 از 10 قرار دارد؛ بنابراین، ایران در جایگاه میانه این فهرست قرار گرفته و هنوز برای رسیدن به وضعیت بهتری نیاز به تلاشهای بیشتر در جهت بهبود شرایط زندگی مردم دارد.
برخی دیگر از یافتههای جالب این گزارش به این شرح است:
به اشتراک گذاشتن وعدههای غذایی با دیگران به شدت با حال خوب افراد در تمام مناطق جهانی مرتبط است. این دادهها همچنین نشان میدهد تعداد افرادی که به تنهایی غذا می خورند در ایالات متحده طی دو دهه گذشته ۵۳ درصد افزایش یافته است.
اندازه خانوارها ارتباط تنگاتنگی با شادی دارد. خانوادههای چهار تا پنج نفره در مکزیک و برخی از کشورهای اروپایی، بالاترین سطح شادی را داشتند.
در سال ۲۰۲۳، ۱۹ درصد از جوانان در سرتاسر جهان گزارش کردند که هیچ کسی را ندارند که بتوانند برای حمایت اجتماعی روی او حساب کنند. این نسبت به سال ۲۰۰۶ حدود ۳۹ درصد افزایش داشته است.
افزایش قطببندی های سیاسی و آرای ضد ساختارهای موجود، نشان دهنده کاهش شادی و اعتماد اجتماعی در ایالات متحده و بخشهایی از اروپا است.
ژان امانوئل دی نیو، مدیر مرکز تحقیقات رفاه آکسفورد، استاد اقتصاد در دانشگاه آکسفورد و سردبیر گزارش شادی جهانی، در مورد گزارش سال ۲۰۲۵ میگوید: « گزارش امسال، ما را مجبور میکند تا به عوامل سنتی تعیینکننده شادی همچون سلامت و ثروت، نگاه دقیقتری داشته باشیم. به نظر میرسد که به اشتراک گذاشتن وعدههای غذایی و اعتماد به دیگران حتی قویتر از آنچه انتظار میرود، تضمینکننده سلامت است. در دوران انزوای اجتماعی و قطبیسازی سیاسی، ما باید راههایی پیدا کنیم تا مردم را دوباره دور میز مذاکره بیاوریم، انجام این کار برای رفاه فردی و جمعی ما حیاتی است.»
گزارش جهانی شادی درباره ایران چه میگوید؟
اگر کشورهای عضو نمونه گزارش جهانی شادی را برحسب میزان شادبودن به پنج گروه دستهبندی کنیم، ایران در گروه چهارم قرار میگیرد.
تولید ناخالص داخلی سرانه ایران تفاوت چندانی با کشور صدرنشین این گزارش یعنی فنلاند ندارد! میتوان ادعا کرد ایرانیها به اندازه تولید ناخالص داخلی سرانهشان شاد نیستند یا به عبارتی تولید ناخالص داخلی سرانه نقش تعیینکنندهای در شادی ایرانیها ندارد. امید به زندگی، سخاوتمندی و تولید ناخالص داخلی سرانه از نقاط قوت ایران در این گزارش هستند.
حمایت اجتماعی و آزادی در انتخابهای فردی نقاط ضعف ایران در این گزارش هستند.
برپایی جشنهای ملی و مذهبی به انسجام جامعه کمک میکند
مراسم و آیینهای ملی و مذهبی نکات مثبت فراوانی دارند، برخی از آیینهای ملی در طول زمان تا کنون تغییر شکل پیدا کرده و به نحوی که وجوه مثبت و متاسفانه وجوه منفی و خارج از سنت در آن کم و زیاد شده است البته جلوگیری از برگزاری این آیین تبعات منفی بسیار شدیدی دارد که توصیه نمیشود.
شادی و نشاط یکی از نیازهای فطری بشر است و به فراخور آن جوانان به لحاظ داشتن نیروی مضاعف به دنبال اظهار یا تخلیه انرژی درونی خود در هر نقطه و مکان اقدام می کنند، چهارشنبه سوری یکی از بهانه ها مردم ایران برای شادی است.
به عقیده بسیاری از روانشناسان، یک فرد خوشحال واقعی ضمن داشتن مهارت کنترل زبان، از بیهودگویی پرهیز و سعی می کند با تجربه ای که دارد نسبت به رفع اشتباه های خود اقدام کند. بنابراین اشخاصی که دارای این شاخصه باشند نه تنها جزو افراد شادمان و با نشاط جامعه به شمار می آیند بلکه می توانند دیگران را تحت تاثیر رفتار و اخلاق خود قرار داده و با روحیه دادن، دیگران را امیدوار به فردایی بهتر کنند.
نیاز است که نخست با پرورش جسم نوجوانان و جوانان به سلامت و تناسب اندام این قشر توجه ویژه کرد و با اهمیت دادن به سه مقوله اعتماد، امنیت و آرامش نسبت به پرورش جان آنان با هدف کاهش استرس و اضطراب، تلاش کرد و در مرحله بعدی با ایجاد کسب و کار برای این قشر فعال به دنبال زمینه سازی تفریح، سرگرمی و لذت و استراحت آنان بود.
نشاط، روحیه دادن و داشتن انگیزه، جامعه را به سمت شادابی سوق می دهد و در کنار این موارد نیاز است نسبت به تقویت عزت نفس افراد تلاش کرد و در این خصوص اگر بخواهیم نوجوان و جوان جامعه نمونه یک فرد خوشحال باشد باید مهارت کسب و کار را به آنان آموزش دهیم و جزو دروس پایه این قشر قرار دهیم.
برای ایجاد اعتماد و بالا بردن عزت نفس یا همان بهداشت روانی در میان قشر جوان، نیاز است که با کشف استعداد و علاقه جهت تامین معاش، زمینه کسب و کار آنان را فراهم کرد.
جوانی که به کسب و کار رو می آورد و مشغولیت فکری دارد، احساس مفید بودن، اعتماد به نفس و عزت نفس در او برانگیخته شده و سلامت روان و نشاط در زندگی شخصی، خانواده و به دنبال آن شادی در جامعه رونق پیدا می کند.
زمانی نارضایتی و به دنبال آن بدبینی در یک جامعه به وجود می آید که افراد آن تک بعدی رشد کنند.
برای نمونه کسب تحصیلات عالی شاید با رضایت فرد باشد ولی چنانچه با شغل و درآمد آن همخوانی نداشته باشد، این تناسب ناهمگون نارضایتی فرد و به دنبال آن عدم رعایت حقوق دیگران و هنجارشکنی ها را در جامعه با خود به همراه خواهد آورد.
بین غنی سازی کیفیت تفریح، لذت، سرگرمی، استراحت، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و شادمانی رابطه وجود دارد و در بعد کیفیت سازگاری با طبع جسمانی و روانی می توان برای نمونه به پیاده روی، سوارکاری، شنا، رسیدگی به گل و گیاه، خوردن، گشاده رویی، بوی خوش، پاکیزگی و آراستگی، همنشینی با بزرگان و فرزانگان به عنوان مصادیق تفریح و لذت اشاره کرد.
دنیای مجازی، بازی های رایانه ای، فیلم و سریال و موزیک از جمله مواردی است که بیشتر جوانان و نوجوانان با آنها سر و کار دارند ولی این موارد را نمی توان جزو شادابی یک جامعه برشمرد بلکه لذت تفریح و شادمانی واقعی زمانی باید سنجیده شود که کیفیت لذت و تفریح جامعه و به ویژه در میان جوانان و نوجوانان با عزت نفس و اعتماد به نفس همراه باشد.
راز ماندگاری جشنها و کارکرد آنها در فرهنگ ما
به راستی چه چیزی باعث ماندگاری جشنها میشود؟! جشنهای ایرانی همواره پیوند دهنده انسان با دو موضوع مهم یعنی «زیست بوم آدمی» و «حکمت ایرانی» بودهاند. اگر بخواهیم کارکرد جشنهای ایرانی مانند نوروز و یلدا را بررسی کنیم، در مییابیم که در فرهنگ ما کارکرد و ویژگیهای مثبت فراوان دارند. شب این جشنها فرصتی برای گردهمایی و احوال پرسی خویشاوندان است. کارکردهای ملی این جشنها در کنار همزیستی با طبیعت به ویژه طبیعت جغرافیایی که ما در آن زندگی می کنیم، قابل توجه است. ولی جشنهای خارجی در میان ایرانیان هیچ کدام از این کارکردها را ندارند.
به نوشته مجید خالقیان با گذشت هزاران سال از زندگی مردمان ایرانزمین، با آمدن و رفتن پادشاهان و سلسلههای گوناگون، تغییرات و تحولات آیینی و دینی، یورشهای بیگانگان و… آیین گرامیداشت بسیاری از جـشنهای ایرانی -هرچند با تغییرات و تحولات- زنده است. به راستی چه چیزی باعث ماندگاری این جشنهای کهن میشود؟!
اگر این جشنها را فقط و فقط نوعی جشنهای دینی بدانیم، طبیعتاً پس از آنکه دین مردم دگرگون شد، جایگاه خود را از دست میدادند. آنچه در جشنهای ایرانی در کنار انگیزههای دینی مورد توجه قرار میگیرد، جایگاه زیستبوم و اسطورهها در این جشنها میباشد. به طوری که تقریبا برای همه جشنهای ایرانی یک انگیزه زیستبومی و یک انگیزه اسطورهای دیده میشود. رویدادهای با شکوه و زیبایی مانند آغاز بهار (نوروز)، طولانیترین شب سال (یلدا) و … همواره مورد توجه ایرانیان در گرامیداشت این جشنها بوده است. همچنین انگیزههای اسطورهای مانند دوران جمشید، داستان آرش کمانگیر، داستان پیروزی فریدون بر ضحاک و… در منابع به وفور دیده میشود.
طبیعت همواره در زندگی بشر و حتی شکل گیری باورهای اقوام گوناگون نقش مهمی داشته است و مردمان ایرانزمین به دلیل پیوستگیهایی که با زیستبوم خود داشتند، به سختی میتوانستند جشنهایی که با زیست بومشان در پیوند است فراموش کنند.
اسطورهها هم نقش مهمی در ماندگاری و انتقال اندیشهها ایفا کردهاند. در اسطورههای ایرانی رازهای حکیمانهای نهفته است که کمابیش با ارزشهای فطری انسانی همراستا میباشد. این اسطورهها نوعی حکمت ایرانی را در دل خود جای دادهاند و حکیم بزرگ جهان، یعنی فردوسی توسی هم به رمز آلود بودن داستانها اشاره کرده است .
به طور کلی به نظر می رسد، جشنهای ایرانی همواره پیوند دهنده انسان با دو موضوع مهم یعنی «زیست بوم آدمی» و «حکمت ایرانی» بودهاند و همین پیوندها باعث ماندگاری این جشنهای کهن شده است.
خطرات نفوذ جشن های خارجی برای فرهنگ ما
چند سالی است که جشنهایی با آیینهای خارجی بسیار بیش از پیش در ایران برگزار میشود. این جشنها حتی گاهی چهره شهر را تغییر میدهند و فروشگاهها تلاش گستردهای برای فروش لوازم مربوط به این جشنها انجام میدهند.
اصولا آنچه در بررسی فرهنگ اهمیت دارد، کارکرد عناصر و اجزای فرهنگی هستند. برای نمونه باید بررسی کرد که یک جشن یا یک آیین در آن فرهنگ چه کارکرد و چه ویژگی برای مردمان آن ناحیه فرهنگی دارد.
قطعا آیینهای این جشنهایی در جوامع دیگر کارکردهای خود را داشتند و دارند. ولی ایرانیان با چه رویکردی چنین جشنهایی را گرامی میدارند؟!
یک رویکرد به نمادها و آیینهای خارجی این است که اشکالی ندارد مردم شاد باشند. ولی اگر به خطرات آنها برای فرهنگ خودمان توجه کنیم، نمیتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد. اگر این جشنها به دلیل احترام به شخصیتهای برجسته برگزار میشود آیا باید با نمادهای خارجی گرامی داشته باشد؟
متاسفانه بیشترین کارکردی که این آیینها در زندگی امروز ما دارد، گرفتن عکس برای فضای مجازی است!
اگر بخواهیم کارکرد جشنهای ایرانی مانند نوروز و یلدا را بررسی کنیم، در مییابیم که در فرهنگ ما کارکرد و ویژگیهای مثبت فراوان دارند. این جشنها فرصتی برای گردهمایی و احوال پرسی خویشاوندان است. کارکردهای ملی این جشن در کنار همزیستی با طبیعت به ویژه طبیعت جغرافیایی که ما در آن زندگی می کنیم، قابل توجه است. ولی جشنهای خارجی در میان ایرانیان هیچ کدام از این کارکردها را ندارند.
این نفوذ عناصر خارجی ممکن است در فرهنگ ما نوعی از هم گسیختگی افکار و رفتار را ایجاد کند؛ چرا که دلیل و کارکرد مشخصی در فرهنگ ما ندارند و ما آنها را انجام می دهیم. وقتی نفوذ چنین عناصری گسترده شود، بعد از مدتی به خود میآییم و از خود میپرسیم چرا چنین آدمهایی شده ایم؟ چرا اندیشههای ما نظم مشخصی ندارد و دلیلی برای رفتارهایمان پیدا نمی کنیم؟!
این موضوع فقط مختص ایران نیست. این از هم گسیختگی که باعث کمرنگ شدن اندیشیدن در انسان امروزی شده است (ن.ک: چرا اندیشیدن در انسان امروزی کمرنگ شده است؟!)
در آثار هنری در کشورهای گوناگون این موضوع آشکار است. ولی باید پذیرفت ایران قابلیتهایی دارد که ممکن است اوضاع بسیار و فاجعه آمیز شود.
سیل خروشان و چشمه جوشان
درباره دلیل رواج جشنهای فرهنگی قطعا حامیان جشنها و آیینها اهمیت دارند.
این حمایت به این معنا نیست که به صورت سازماندهی شده فعالیتهایی به منظور گسترش جشنها در ایران صورت گیرد، بلکه ارتباط فزاینده با خارج ازکشور و نفوذ گسترده جشنها در فضای مجازی و… باعث آشنایی بیشتر و در نتیجه تقلید میشود.
کافی است مقایسه کنیم با گسترش و حمایت از جشنهای باستانی ایرانی تا دریابیم چقدر حمایت از جشنهای خارجی بیشتر است.
سالیان سال است که کنشگران فرهنگی در ایران برای گسترش جشن های باستانی تلاش میکنند. ولی شوربختانه نه تنها برخورد درخوری با آنها نمیشود، بلکه گاهی نهادهای قدرت با آنها مقابله میکنند!
این در حالی است که سیل خروشان ترویج جشنهای خارجی در فضای مجازی وجود دارد!
چطور ممکن است سد محکم در برابر چشمه جوشان جشنهای ایرانی ببندند و از سوی دیگر سیل خروشان جشنهای خارجی بیاید و آن وقت توقع داشته باشیم، فرهنگ ایرانی آسیب نبیند!!
امروز جشن های اندک ایرانی فراگیر هستند. شاید بتوان گفت فقط جشنهای نوروزی (مانند سال نو، جشن سوری، سیزده به در) و شب یلدا گستردگی فراوان در میان مردم دارند. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، هیچ بعید نیست که در سالهای آینده جشنهای ایرانی مانند یلدا و نوروز که فراگیر هستند کمرنگتر شوند!
اگر حمایت بیشتری از دیگر جشنهای ایرانی که از دیرباز دارای کارکرد در فرهنگ ما بودند، صورت میگرفت قطعا خطر جشنهای خارجی برای فرهنگ ما کمرنگ تر میشد و نیاز به حساسیت درباره این موضوع نبود.
واقعیت آنکه در دنیای امروز با زور نمیتوان کارهای فرهنگی موثر انجام داد. تحمیل زور گاهی اوقات باعث ایجاد جنبشهایی نه چندان اندیشمندانه میشود که حاصل خشم ناشی از تحمیل میباشند. در اینگونه جنبشها تعصب کورکورانه در افراد حاصل میشود و کار به جایی میرسد که با گسترش چنین تفکراتی حتی انتقاد به یک موضوع سخت و دشوار می شود.
بازگشت جشنها و چالش نگاه ابزاری
سعید معیدفر، جامعهشناس، احیای جشنها و آیینهای ملی را اقدامی مؤثر در تقویت هویت ایرانی و انسجام ملی میداند، اما درباره نگاه ابزاری و متناقض حاکمیت هشدار میدهد. او در گفتوگویی توضیح میدهد: «طی دهههای گذشته رویکردهایی وجود داشت که گاهی عناصر هویتی ملی را با تعابیری شرکآلود و مغایر با مبانی دینی تبیین میکرد، بنابراین جامعه تا حدی با تعارض میان حاکمیت و منابع هویتی ملی آشناست». معیدفر میگوید برخورد غیرمستمر و سلیقهای دولت با این منابع فرهنگی، میتواند موجب ایجاد تردید در مردم شود: «در مقاطع مختلف، درباره این مبانی بیتوجهی میشود و در مقاطع دیگر اهمیت پیدا میکند. نگاه ابزاری به این منابع هویتی میتواند مردم را درباره همگرایی با اقدامات دولتمردان دچار تردید کند». این جامعهشناس معتقد است تنها در صورتی میتوان انتظار نتایج مثبت داشت که این اقدامات با مردم همسو بوده و «پیوستگی و مقبولیت در میان جامعه» را داشته باشند.
چرا برخی جشنها به حاشیه رفتهاند؟
معیدفر در ادامه تحلیل خود از احیای جشنهای ملی به تفاوت سرنوشت آنها در فرهنگ ایرانی اشاره میکند. به گفته او، برخی جشنها مانند نوروز، یلدا، سیزدهبهدر و چهارشنبهسوری توانستهاند در گذر زمان خود را بازتولید و استمرار پیدا کنند، اما جشنهایی مثل مهرگان به حاشیه رفتهاند. او توضیح میدهد: «بخشی از این موضوع به عملکرد دولتها در بیتوجهی یا حمایت از آیینهای ملی بازمیگردد، اما عامل مهمتر شرایط تاریخی و اجتماعی خود این جشنهاست. برخی از آنها مثل مهرگان ریشه در معیشت و کشاورزی داشتند؛ مثلا همزمان با برداشت محصول یا ورود به فصل پاییز برگزار میشدند. با تغییر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، بسترهای اصلی این جشنها از بین رفته و زمینه تداومشان کمرنگ شده است. درحالیکه جشنهایی مثل نوروز یا یلدا با مفهوم عام آغاز سال یا طولانیترین شب سال گره خوردهاند و بههمیندلیل در ذهن جمعی ایرانیان پایدار ماندهاند». معیدفر یادآوری میکند که حتی پیش از انقلاب اسلامی نیز جشن مهرگان به صورت گسترده برگزار نمیشده است: «در صد سال اخیر، عملا ما شاهد احیای گسترده مهرگان نبودهایم. درحالیکه همین جشنهایی که امروز مردم پاس میدارند، همواره امنیت و استمرار خود را در فرهنگ عمومی یافتهاند». او درباره تأثیر احیای این آیینها بر کاهش شکافهای اجتماعی و فرهنگی نیز تأکید میکند: «ما یک مبانی مشترک هویتی داریم که فراتر از تنوعات قومی، طایفهای، زبانی و حتی مذهبی است. همین اشتراکات، رمز پایداری ایران در طول تاریخ بوده است. طبیعی است که هرچه این عناصر مشترک در میان همه اقوام و گروههای ساکن ایران تقویت شود، میتواند به همدلی، مشارکت و انسجام ملی کمک کند». معیدفر هشدار میدهد که این سیاستها نباید به تقابل با هویتهای خردتر منجر شود: «گاهی ما هویت ملی را در برابر هویت قومی، زبانی یا دینی قرار میدهیم. این رویکرد میتواند به هر دو زیان برساند. اما اگر تقویت مبانی هویت ملی در تعارض با هویتهای درونی نباشد، میتواند مورد تأکید و توجه همه کسانی باشد که در این سرزمین زندگی مشترک دارند و حتی فراتر از مرزها، به گسترش ایران فرهنگی کمک کند». در نهایت، میتوان گفت بازگرداندن جشن مهرگان به متن زندگی اجتماعی تنها زمانی میتواند به انسجام ملی و تقویت هویت ایرانی بینجامد که از حالت نمادین و دولتی خارج شده و در بطن زندگی روزمره مردم جریان یابد. آینده این آیین نه در بخشنامهها و مراسمهای رسمی، بلکه در پذیرش و استمرار آن در خانوادهها و محلهها رقم خواهد خورد.
ضرورت بازسازی روانی و اجتماعی جامعه در روزهای پساجنگ
بازسازی روانی و اجتماعی جامعه، به ویژه پس از جنگ و بحرانهای سنگین، باید به عنوان اولویت اصلی در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کشور قرار گیرد. بدون سلامت روان و تابآوری اجتماعی، هیچ طرح توسعهای نمیتواند به ثمر برسد. به همین دلیل، باید سلامت روان را نه تنها بهعنوان یک حوزه پزشکی، بلکه بهعنوان یک مسئولیت اجتماعی و ملی مورد توجه قرار دهیم.
در حالی که جامعه ایران، یک جنگ ظالمانه، هولناک و البته پرافتخار 12 روزه را از سر گذرانده است، بازسازی روانی و عاطفی مردم بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد. این جنگ که آثار آن بهطور طبیعی در تمام جنبههای زندگی مردم نمایان است، نه تنها فشارهای اقتصادی و اجتماعی زیادی به همراه داشته، بلکه تاثیرات منفی عمیقی بر روحیه و روان مردم گذاشته است. این نکته در سخنان معاون اجرایی رئیس جمهور در همایش انجمن روانپزشکان نیز بازتاب یافت. محمدجعفر قائمپناه در این همایش گفت: « جامعه مضطرب است و تابآوری مردم در برابر فشارهای زیاد و فشارهای اقتصادی کم شده است.» در این شرایط، تقویت تابآوری اجتماعی و روانی، ضروریترین گام برای بازسازی و حرکت به جلوست.
بحران روانی پس از جنگ: مردمی خسته و ملول
ایران امروز هرچند برای مقابله با هر نابسامانی آماده است اما نشانههای پررنگی از خستگی و ملالت در مردم دیده میشود. جنگ، خواه در معنای نظامی و خواه در شکل اقتصادیاش که در قالب تحریمها نمایان شده، نه تنها بدنها را آزرده کرده، بلکه روانها را نیز در معرض آسیبهای جدی قرار داده است. همانطور که معاون اجرایی رئیسجمهور اشاره کرده:«امروز به جای زخمهای جنگ، جوانان ناامید را زیاد میبینیم .بحرانهای اقتصادی، مهاجرتها، فشارهای اجتماعی، فرسودگی و ناامیدی، همه این زخمها شاید دیده نشوند اما در عمق جان جامعه نشستهاند.» این بحرانها بهویژه در اثر جنگ، موجب کاهش تابآوری اجتماعی و روانی بخشی از مردم شده است. پس از این جنگ کوتاه، برخی افراد درگیر احساس ناامیدی، اضطراب، و بیاعتمادی به آینده هستند. در چنین شرایطی، مهمترین چالش، کمک به مردم برای بازسازی روانی و تقویت تابآوری است. برای جامعهای که از زیر بار روانی یک جنگ بیرون آمده، بازیابی و بازسازی روانی و عاطفی به یک اولویت اساسی تبدیل شده است. تنها از طریق تقویت تابآوری روانی میتوانیم به مردم کمک کنیم تا از بحرانها عبور کنند، امید خود را باز یابند و دوباره به سوی آیندهای بهتر گام بردارند. تابآوری اجتماعی به معنای توانایی فرد و جامعه برای مقابله با بحرانها و بازگشت به حالت پایدار است. در شرایطی که کشور درگیر بحرانها و آسیبهای فراوان است، تابآوری میتواند به مردم این قدرت را بدهد که نه تنها از مشکلات عبور کنند، بلکه با هر شکست و ناامیدی، دوباره برخیزند و به زندگی ادامه دهند. هرچند آمار جدید رسمی درباره نرخ شیوع اختلالهای روانی در جامعه امروز ایران منتشر نشده، اما شواهد علمی و گزارشهای دانشگاهی، از وجود میزان بالا از شیوع این اختلالها گواهی میدهند. یک گزارش نیمه رسمی مربوط به سال 1401، نرخ اختلال روانی در ایران را 25 درصد اعلام کرده بود که با توجه به وضعیت پساچنگ و نیز فشارهای سنگین اقتصادی و اجتماعی در یکی دوسال اخیر می تواند قابل توجه باشد. در میان این اختلالها، اضطراب جزو بالاترین موارد است. ناتوانی در مدیریت هیجانات، از جمله خشم، یکی دیگر از این اختلالهاست که قطعا پیامدهای ناگواری در سطح فردی و اجتماعی دارد.
روانشناسان و روانپزشکان: مشاورانی حاذق و دلسوز برای دولت و مردم
در این مسیر، روانشناسان و روانپزشکان به عنوان مشاورانی حاذق، دقیق و دلسوز میتوانند نقش اساسی ایفا کنند. این افراد نه تنها در سطح فردی بلکه در سطح اجتماعی نیز باید به دولت و مردم کمک کنند تا تابآوری اجتماعی بازسازی شود. همایشهایی که هفته گذشته در جامعه روانپزشکان و روانشناسان برگزار شد، فرصتی است برای همفکری و همراستایی این قشر متخصص با مسئولان کشور برای کمک به بازسازی روانی و عاطفی مردم. روانشناسان میتوانند با مشاورههای علمی، عملی و دقیق، راهکارهای مناسبی برای کاهش آسیبهای روانی ناشی از جنگ و بحرانهای اجتماعی ارائه دهند.
چنین همایشهایی باید زمینهساز همکاری و مشارکت بیشتر روانپزشکان با نهادهای دولتی و غیردولتی در راستای سیاستگذاریهای صحیح برای سلامت روان باشد. روانشناسان و روانپزشکان باید در این شرایط بهعنوان مشاوران و همکاران نزدیک دولت عمل کنند و برنامههای اجرایی و حمایتی برای بازسازی روانی جامعه را پیشنهاد دهند.
در کنار اقدامات فردی و نهادی، البته نیازمند سیاستگذاریهای کلان برای احیای تابآوری روانی جامعه هم هستیم. سیاستگذاران باید با در نظر گرفتن واقعیتهای اجتماعی، اقتصادی و روانی مردم، اقداماتی برای کاهش بحرانهای روانی و اجتماعی انجام دهند. این سیاستها باید به گونهای طراحی شوند که نه تنها آسیبهای روانی ناشی از جنگ، بلکه مشکلات روزمره و فشارهای اقتصادی نیز در نظر گرفته شود. دسترسی به خدمات روانشناختی در سراسر کشور باید تسهیل شود و هزینههای درمانهای روانی باید کاهش یابد تا همه افراد بتوانند از این خدمات بهرهمند شوند.
از این نکته مهم نباید غفلت کرد که جنگ 12 روزه نشان داد که نهادهای نظامی و دفاعی و امنیتی ایران در تأمین امنیت کشور و شهروندان، قدرتی نمایان دارند. وجود این قدرت و باور به کارآمدی و اثرگذاریاش قطعا میتواند به ایجاد «احساس امنیت» در ذهن مردم کمک کند. چیزی که در تقویت تابآوری روانی و اجتماعی شهروندان در قبال زخمهای جنگ بسیار مؤثر عمل خواهد کرد، همین احساس امنیت است. نهادهای سیاستگذار خصوصا در حوزه رسانه و مدیریت افکار عمومی باید بیش از هرزمان، توانایی و قدرت امنیتساز نیروهای دفاعی و نظامی و امنیتی ایران را به آگاهی مردم برسانند تا این آگاهی، مآلا به تقویت «احساس امنیت» منجر شود. همچنین، ایجاد فضایی حمایتی در خانوادهها، مدارس، دانشگاهها و جوامع محلی میتواند به تقویت تابآوری اجتماعی کمک کند. این فضاها باید به گونهای باشند که افراد در آن احساس امنیت و تعلق کنند و بتوانند در مواجهه با مشکلات، از کمکهای روانشناختی بهرهمند شوند.
بازسازی روانی و اجتماعی جامعه، به ویژه پس از جنگ و بحرانهای سنگین، باید به عنوان اولویت اصلی در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کشور قرار گیرد. بدون سلامت روان و تابآوری اجتماعی، هیچ طرح توسعهای نمیتواند به ثمر برسد. به همین دلیل، باید سلامت روان را نه تنها بهعنوان یک حوزه پزشکی، بلکه بهعنوان یک مسئولیت اجتماعی و ملی مورد توجه قرار دهیم. روانشناسان و روانپزشکان با کمکهای علمی و دلسوزانه خود میتوانند در این مسیر نقشی حیاتی ایفا کنند و به دولت و مردم در عبور از بحرانهای روانی و اجتماعی کمک نمایند.