کائنات چالشهای تنظیمگری رسانهها را بررسی می کند
مردم به چه کسانی اعتماد می کنند؟
روزبه شهلایی- رسانهها از مهمترین نهادهای اجتماعی هستند، اما میزان اعتماد مردم به آنها در سراسر جهان متفاوت است. گزارش سالانه Edelman’s Trust Barometer تصویری کلی از سطح اعتماد عمومی به رسانهها ارائه میدهد. برخی کشورها همچنان رسانههای خود را قابلاعتماد میدانند، درحالیکه در برخی دیگر، مردم نسبت به صحت و بیطرفی اخبار تردید دارند. این گزارش نشان میدهد که در چه کشورهایی رسانهها از اعتماد بالایی برخوردارند و در کدام کشورها مردم نگاه بدبینانهتری دارند.
میزان اعتماد به رسانهها در کشورهای مختلف
بر اساس جدیدترین دادهها، کشورهای مختلف رویکردهای متفاوتی به رسانهها دارند. برخی از پرجمعیتترین کشورهای آسیا، ازجمله چین، اندونزی و هند، سطح بالایی از اعتماد عمومی به رسانهها را نشان میدهند. این در تضاد با کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی است که در آنها میزان اعتماد به رسانهها پایینتر است. با این همه، سطح بالای اعتماد به رسانهها لزوماً به معنای کیفیت بالای آنها یا پوشش خبری جامع و بیطرف نیست. برای مثال، در چین میزان اعتماد بالا است، اما این احتمالاً به این دلیل است که شهروندان عمدتاً در معرض رسانههای دولتی هستند و گزینههای جایگزین محدودی دارند. در اکثر کشورها، سطح اعتماد به رسانهها اندکی افزایش یافته است و تنها پنج کشور با کاهش اعتماد مواجه شدهاند. بیشترین تغییر در آرژانتین مشاهده شده است، جایی که همزمان با روی کار آمدن خاویر میلی، اعتماد به رسانهها و دولت بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
روند تغییرات در اعتماد به رسانهها
در پنج سال گذشته، تغییرات قابلتوجهی در میزان اعتماد به رسانهها در کشورهای مختلف رخ داده است:
افزایش اعتماد: در کشورهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی، سطح اعتماد به رسانهها به ترتیب ۱۵ و ۶ درصد افزایش داشته است. فرانسه و آفریقای جنوبی نیز شاهد افزایش ۵ درصدی یا بیشتر در اعتماد عمومی به رسانههای خود بودهاند. کاهش اعتماد: در ژاپن، آلمان و ایالات متحده میزان اعتماد به رسانهها ۵ درصد یا بیشتر کاهش یافته است.
روسیه دیگر در این گزارش پوشش داده نمیشود، اما آخرین دادههای ۲۰۲۲ نشان میدهد که تنها ۲۹ درصد از مردم به رسانههای این کشور اعتماد دارند، که پایینترین میزان در میان کشورهای موردبررسی است.
چرا مردم به رسانهها بیاعتماد شدهاند؟
چندین عامل در کاهش اعتماد به رسانههای سنتی نقش دارند:
جهتگیری سیاسی
برخی رسانهها به دلیل وابستگی به احزاب یا گروههای سیاسی، به جانبداری در پوشش خبری متهم میشوند. بسیاری از رسانهها برای جذب مخاطب و حفظ منافع مالی، روی یک جناح خاص تمرکز میکنند.
نزول استانداردهای روزنامهنگاری
رواج خبرسازیهای هیجانی و تَله-کلیک به جای گزارشهای مستند و دقیق، باعث کاهش اعتماد عمومی شده است. کاهش درآمد رسانهها نیز منجر به کاهش کیفیت بررسی صحت اخبار شده است.
ظهور منابع اطلاعاتی جایگزین
رسانههای اجتماعی و وبسایتهای خبری مستقل، جایگاه رسانههای سنتی را به چالش کشیدهاند. این منابع اغلب روایتهای متفاوتی ارائه میدهند که باعث سردرگمی و بیاعتمادی بیشتر در جامعه میشود.
مروری بر تنظیمگری رسانهها در دنیا
یک پژوهشگر رسانه در یادداشتی به بررسی مفهوم تنظیمگری رسانهها و نحوه اجرای آن در کشورهای مختلف پرداخته است.
صدیقه غریبی پژوهشگر حوزه رسانههای مجازی در یادداشتی از ضرورت تنظیمگری موثر برای اطمینان از انتشار محتواهای مسئولانه و محافظت از حقوق مخاطبان گفته است:
«با گذر زمان و پیشرفت فنآوری، رسانهها به یکی از اجزای اساسی زندگی روزمره افراد و جوامع تبدیل شدهاند. تاثیر رسانهها بر فرهنگ، سیاست، اقتصاد و جنبههای اجتماعی جوامع انکارناپذیر است. همانطور که رسانهها توسعه مییابند، ضرورت تنظیمگری موثر برای اطمینان از انتشار محتواهای مسئولانه و محافظت از حقوق مخاطبان افزایش مییابد. این مقاله به بررسی مفهوم تنظیمگری رسانهها و نحوه اجرای آن در کشورهای مختلف میپردازد.
مفهوم تنظیمگری رسانهها
تنظیمگری رسانهها به مجموعهای از قوانین و مقررات گفته میشود که نهادهای مسئول در راستای هدایت و کنترل فعالیتهای رسانهای به منظور حفاظت از منافع عمومی و اطمینان از رعایت استانداردهای اخلاقی و اجتماعی وضع میکنند. این فرایند شامل نظارت بر محتوا، مدیریت دسترسی به اطلاعات، حفاظت از حریم خصوصی و همچنین حمایت از تنوع و گوناگونی فرهنگی است.
ضرورت تنظیمگری رسانهها
۱. حفاظت از حقوق مخاطبان: رسانهها قدرت بالایی در شکلدهی به افکار عمومی دارند. تنظیمگری به جلوگیری از انتشار اطلاعات نادرست یا گمراهکننده کمک و از مخاطبان در برابر اطلاعات مضر یا توهینآمیز محافظت میکند.
۲. حمایت از تنوع و گوناگونی فرهنگی: تنظیمگری رسانهها اطمینان میدهد که تمامی فرهنگها و زبانها محتوای خود را در قالب فضایی سالم و فرصتی برابر برای نمایش داشته باشند.
۳. حفاظت از کودکان و نوجوانان: با تنظیمگری مناسب، محتوای نامناسب برای گروههای سنی حساس فیلتر و محدود میشود.
۴. جلوگیری از انحصار و ایجاد رقابت سالم: تنظیمگری میتواند به جلوگیری از انحصار در صنایع رسانهای کمک کند و رقابت سالم و تعادل در بازار رسانهای را تضمین کند.
مدلهای تنظیمگری رسانهها در جهان
تنظیمگری رسانهها در سراسر جهان به اشکال متفاوتی انجام میشود و این تفاوتها عمدتاً به وابستگی به سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر کشور بستگی دارد. برخی از مدلهای رایج عبارتند از:
۱. تنظیمگری دولتی: در این مدل، دولتها مسئولیت مستقیم نظارت و تنظیم مسائل رسانهای را به عهده دارند. این شیوه بهویژه در کشورهایی که نظام سیاسی قوی دارند و یا دولت نقش مهمی در بازار رسانهای ایفا میکند، رایج است.
۲. تنظیمگری مستقل: برخی از کشورها از نهادهای مستقل برای نظارت بر رسانهها استفاده میکنند. این نهادها عموماً از نظر مالی و فنی مستقل بوده و از دخالتهای دولتی به دور میمانند. نمودارهایی مانند آفکام در بریتانیا نمونهای از این نوع تنظیمگری هستند.
۳. خودتنظیمگری: در این شیوه، خود نهادهای رسانهای مسئول تنظیم و مدیریت فعالیتهای خود هستند. این مدل بر پایه اعتماد عمومی و مسئولیتپذیری رسانهها عمل میکند.
۴. تنظیمگری مشارکتی: ترکیبی از تنظیمگری دولتی و خودتنظیمگری است که در آن دولت و نهادهای رسانهای به طور مشترک در تنظیم مسائل مرتبط با رسانهها همکاری میکنند.
نمونههایی از اجرای تنظیمگری رسانهها در جهان
نیاز به تنظیمگری رسانهها در دوران معاصر، به دلیل تأثیر گستردهای که رسانهها بر جوامع و فرهنگها دارند، بیش از پیش احساس میشود. تنظیمگری رسانهها به منظور حفظ تعادل بین آزادی بیان متناسب با مجوزهای خود و حفاظت از حقوق شهروندان و جامعه صورت میگیرد.
به عنوان نمونه اول در بریتانیا، سازمانهای تنظیمگر مانند آفکام (Ofcom) وظیفه نظارت بر رسانههای تلویزیونی و رادیویی را بر عهده دارند. آفکام با هدف حفظ استانداردهای کیفی و اخلاقی، نظارت بر محتوای رسانهها، بررسی شکایات و اعطای مجوز به شبکههای جدید عمل میکند. یا در آلمان، رسانهها تحت نظارت نهادهایی مانند Landesmedienanstalten قرار دارند که وظیفه تنظیمگری رسانههای پخش داخلی را بر عهده دارند. این نهادها به تنظیم محتوای رسانهها، تمرکز بر مسائل مربوط به محافظت از کودکان و نوجوانان و ترویج تنوع محتوایی در رسانهها میپردازند.
در ایالات متحده آمریکا، سازمان فدرال ارتباطات (FCC) نقش تنظیمگر اصلی رسانهها را ایفا میکند. FCC بر طیف وسیعی از قوانین و مقررات مربوط به رسانههای رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی نظارت میکند. این سازمان به عنوان یکی از تنظیمگران اجرایی و کلیدی، به حفاظت از منافع عمومی و ترویج رقابت در بازار رسانهها اهتمام میورزد. در فرانسه، شورای عالی سمعی و بصری (CSA) تنظیمگری رسانههای سمعی و بصری را انجام میدهد و به حمایت از تنوع فرهنگی و ارتقای کیفیت محتوای رسانهای میپردازد و حتی در استرالیا، اداره ارتباطات و رسانههای استرالیا (ACMA) وظیفه نظارت بر رسانههای دیجیتال و شبکههای مخابراتی را دارد و این نهاد بهطور مداوم با قوانین و تکنولوژیهای جدید سازگار میشود.
در نهایت هر کشوری بر اساس فرهنگ، قوانین و نیازهای خاص خود، نظام تنظیمگری رسانهای را پیادهسازی میکند. این نظامها با وجود تفاوتها، نقاط مشترکی نیز دارند؛ از جمله حفظ تعادل بین آزادی رسانهها و حفاظت از ارزشها و حقوق جامعه. حفظ حقوق مخاطب، حفظ حقوق و منافع حکمرانی و تنظیمگری موثر رسانهها، میتواند نقش مهمی در تقویت دموکراسی و حفظ اعتماد عمومی ایفا کند.
چالشهای تنظیمگری رسانهها
تنظیمگری رسانهها با چالشهای متعددی مواجه است که شامل پیشرفتهای سریع فناوری، ظهور رسانههای اجتماعی، نیاز به حفظ تعادل بین آزادی بیان و قوانین کشورها و همچنین مدیریت اطلاعات غلط و جعلی میشود. تطبیق با تحولات فناورانه و ایجاد قوانین منعطف از جمله موارد مهمی است که در تنظیمگری موفق باید مورد توجه قرار گیرند و اما تنظیمگری رسانههای صوت و تصویر فراگیر شامل مسائلی متنوع و پیچیده است که حوزههای مختلفی را در بر میگیرد. این چالشها میتوانند شامل مسائل قانونی و حقوقی باشند که نیازمند وضع قوانین جامع و بهروز برای کنترل و مدیریت محتواهای رسانهای هستند. از سوی دیگر، مسائل فنی و تکنولوژیکی نیز مطرح میشوند که با پیشرفت سریع تکنولوژی ارتباط نزدیکی دارند و نیازمند زیرساختهای مناسب و نوآورانه برای تنظیمگری صحیح این رسانهها هستند. همچنین، موضوعات فرهنگی و اجتماعی نیز نقش بهسزایی ایفا میکنند، زیرا باید به نحوی عمل شود که فرهنگ و ارزشهای جامعه در تولید و پخش محتواهای رسانهای حفظ و تقویت شود. علاوه بر اینها، مسائل سیاسی و اقتصادی نیز میتوانند بر تنظیمگری تأثیر بگذارند، به طوری که سیاستهای کلان دولتی و منابع مالی در دسترس باید برای حمایت از صنعت صوت و تصویر بهدرستی مدیریت شوند تا بتوان به اهداف تنظیمگری دست یافت. در نهایت، همکاری میاننهادی بین سازمانهای مختلف در بخش رسانه و ارتباطات نیاز است تا تلاشها برای تنظیمگری هماهنگ و مؤثر باشد. تنظیمگری رسانههای صوت و تصویر فراگیر نیازمند توجه به تمامی این جوانب و تعامل سازنده میان تمامی ذینفعان است تا به نحو احسن اجرا شود. تنظیمگری رسانهها یک فرایند ضروری و حیاتی برای حفظ استانداردهای محتوایی، حمایت از حقوق مخاطبان و تضمین دسترسی به اطلاعات صحیح و عادلانه در جوامع و همچنین تسهیل گری است. اجرای موثر این فرآیند میتواند به تقویت دموکراسی و افزایش اعتماد عمومی به رسانهها منجر شود. با توجه به نقش رسانهها در دنیای معاصر، لازم است تا کشورهای جهان به طور پیوسته رویکردهای خود را برای تطبیق با تغییرات جهانی و نیازهای مخاطبان متنوع کنند. تنظیمگری مسئولانه نه تنها به تقویت اعتماد عمومی بلکه به ارتقای کیفیت محتوا و حفظ ارزشهای فرهنگی جوامع کمک میکند.»
رسانه؛ عامل پیروزی در جنگهای امروزی
پیام سال گذشته رهبر معظّم انقلاب اسلامی به «همایش افق تحوّل رسانهی ملّی» اگرچه کوتاه امّا از نظر مضمون و محتوا بسیار مهم و قابل تأمّل است؛ پیامی که محتوای مهم و کلیدی آن در شرایط حاضر میتواند و باید چراغ راه رسانهها قرار گیرد، امّا متأسّفانه برخی کوشیدند به جای پرداختن به اصل موضوع و پیام، به حواشی پرداخته و بعضاً اهداف مورد نظر خود را به این واسطه دنبال کنند! پیام چه بود؟رهبر انقلاب در این پیام خطاب به رئیس رسانهی ملّی فرمودهاند:«جناب آقای جبلّی! شما و این حضرات نقش بیبدیل رسانه و تبلیغ را در پیکارهای کنونی جهان ــ که بیش از همیشه است ــ میدانید. امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندن پیام و روایت او از واقعیّت رقم میزند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزارهای نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصهی مهم باید دقّت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش است.»
مخاطب کیست؟قبل از هر چیز باید توجّه داشت این پیام اگرچه در پاسخ به درخواست رئیس رسانهی ملّی صادر شده، امّا بدون شک مخاطب آن فقط صداوسیما و مدیران و دستاندرکاران رسانهی ملّی نیستند. همانطور که رهبر انقلاب در دیدار اخیر مدّاحان، این قشر را «رسانه» دانستند و خطاب به آنان رهنمودهایی را دربارهی چگونگی استفادهی درست و بهینه از این «رسانه» بیان فرمودند ــ که بدون شک، آن رهنمودها منحصر به قشر مدّاحان نیست ــ پیام مذکور نیز از همین جنس بوده و دایرهی مخاطبان آن بسیار گسترده است.
سایر رسانهها اعم از مطبوعات و رسانههای دیجیتال، صاحبان تریبون، فعّالان فضای مجازی و در یک کلمه هر کسی که به هر نحوی حرف و سخن و پیامش به مخاطبی میرسد، مخاطب این پیام است و البتّه که بار مسئولیّت هر کدام از این رسانهها یکسان نیست و عوامل مختلفی در تعیین میزان این مسئولیّت نقش دارند. ناگفته پیدا است که صداوسیما به عنوان «رسانهی ملّی» مسئولیّتی سنگین و بزرگ در این میدان خطیر و مهم دارد. رهبر انقلاب، خود نیز بر گسترده بودن این دایره تأکید دارند. ایشان در یکی از بیاناتشان، ضمن تأکید بر «جهاد تبیین» و مقابله با جنگ رسانهای دشمن علیه انقلاب و جمهوری اسلامی، مخاطب این مطالبه را اینگونه معرّفی میکنند: «متولّیان رسانهها در درجهی اوّل مسئولند؛ چه رسانهی ملّی و چه سایر رسانههای گوناگون، چه فضای مجازی، چه مجموعهی مطبوعات، همه موظّفند در این زمینه وارد این میدان بشوند و هر کسی که یک مرکزی و منبری برای حرف زدن با افکار عمومی جامعه دارد، در این زمینه موظّف است.»
آنچه رهبر انقلاب در این پیام کوتاه عنوان کردند، از منظری جدید نیست؛ چرا که ایشان پیش از این نیز بارها دربارهی اهمّیّت کار رسانهای و تبلیغی، بیانات مشابهی داشتهاند و از این منظر میتوان گفت پیام جدید، تأکیدی بر اهمّیّت موضوع است و نشان میدهد همهی مخاطبان آن باید تلاش بیشتری برای رسیدن به نقطهی مطلوب داشته باشند. برای نمونه، ایشان ابتدای امسال و در دیدار سالانه با شاعران تأکید کردند: «امروز در دنیا چالشها و درگیریها چالشهای رسانهای است. بیش از آنچه موشک و پهپاد و هواپیما و ابزارهای جنگی و مانند اینها تأثیر بگذارند در عقب راندن دشمن، رسانهها هستند که تأثیر میگذارند و دلها را تحت تأثیر قرار میدهند، ذهنها را تحت تأثیر قرار میدهند. جنگ، جنگ رسانهای است؛ هر کس رسانهی قویتر داشته باشد، در اهدافی که دارد ــ هر هدفی ــ موفّقتر خواهد بود.»
و یا در دیدار سه سال پیش با مدّاحان هشدار دادند: «این را من از روی اطّلاع عرض میکنم که امروز انبوهی از رسانهها ــ نمیشود شمرد، بخصوص با این وضع فضای مجازی ــ با هزاران متخصّص، متخصّص هنر، متخصّص رسانه، متخصّص علوم ارتباطات، با پشتیبانی مالی انبوه، با پشتیبانی امنیّتی انبوه در کارند؛ برای چه؟ برای اینکه در نظام جمهوری اسلامی افکار را برگردانند، مذاقها را برگردانند، ایمانها را و باورها را تضعیف کنند، تخریب کنند؛ این[جور] است. حالا دیگران برای کشورهای دیگر چه کار میکنند، آنها بحثهای دیگری است؛ این مطلبی که من عرض میکنم، هدفی است متوجّه به کشور ما، مردم ما، جمهوری اسلامی ما، باورهای ما، اعتقادات ما. هزاران دستگاه دارند در این زمینه کار میکنند با پولهای گزاف و پشتیبانیهای گوناگون. خب، این یک حرکت شیطانی است و جبههی شیطان است. . ایشان چند سال پیش از آن نیز ابزار رسانه در دست دشمن را به سلاح شیمیایی تشبیه کردند و دربارهی اثرات آن تأکید کردند: «ابزار رسانه ابزار مهم و اگر دستِ دشمن باشد، ابزار خطرناکی است. ابزار رسانه را تشبیه میکنند به سلاحهای شیمیایی در جنگ نظامی؛ سلاح شیمیایی را وقتی میزنند، سلاح شیمیایی تانک و تجهیزات را از بین نمیبرد؛ تجهیزات میماند و انسانها از بین میروند و از قدرتِ استفادهی از ابزار میافتند؛ سلاح شیمیایی در جنگ نظامی اینجوری است؛ ابزارِ رسانه هم اینجور است. امروز از تلویزیون، از رادیو، از اینترنت، از شبکههای اجتماعی، از انواع و اقسام وسایل فضای مجازی، علیه افکار عمومی ما استفاده میشود.»
نسبت رسانه و جنگهای امروزی
جنگهای امروزی اساساً با جنگهای گذشته تفاوتهایی دارند. جنگهای امروز پیچیدهتر و ابزار آنها متنوّعتر شده است. اصطلاح «جنگ ترکیبی» یا «جنگ هیبریدی» که در سالهای اخیر بهکرّات به گوش میخورد، ناشی از همین واقعیّت است. رسانهها، در جنگهای ترکیبی، نقشی مهم و اساسی دارند؛ آنقدر مهم که میتوانند حتّی یکتنه سرنوشت یک نبرد را تعیین کنند.اگر به طور ساده مخاطبان یا گروههای درگیر جنگهای ترکیبی را تقسیمبندی کنیم، میتوان بهاختصار از این سه گروه نام برد: رهبران، نظامیان، مردم؛ رسانههای دشمن میتوانند روی هر سه گروه اثرات خاصّ خود را بگذارند. رسانه میتواند با عملیّات روانی، محاسبات رهبران و تصمیمگیران ارشد را دچار خطا کرده و آنان را دچار گمراهی و تصمیمات غلط و مهلک کند، نظامیان حاضر در میدان نبرد را به طوری مرعوب و متزلزل سازد که بدون جنگ همهجانبه و سخت، روحیّهی خود را باخته و میدان را به حریف واگذار کنند و بالاخره آنکه مردم را به عنوان بزرگترین گروه مخاطب، فریب داده و واقعیّتها را قلب کرده و باعث شود مردم آنجایی که باید در صحنه حضور بیابند، دچار غفلت و تزلزل شوند و یا حتّی عدّهای در راستای اهداف دشمن، دست به اقدام بزنند.
مثلّث اثرگذاری
همانطور که رهبر انقلاب در پیام خود تأکید کردهاند، «دقّت و تلاش و ابتکار» باید در دستور کار اهالی رسانه قرار گیرد. گاهی کار و تلاش زیادی انجام میشود امّا چون دقیق و فکرشده نیست، اثربخشی اندکی دارد یا حتّی ممکن است اثر معکوس و مخرّب داشته باشد. در خصوص لزوم تلاش نیز همین بس که دشمن با تمام توان و ابزار خود به میدان جنگ رسانهای آمده و در چنین وضعیّتی باید کار جهادی و خستگیناپذیر کرد. و بالاخره عنصر ابتکار تکمیلکنندهی این مثلّث است. در دنیای امروز، با وجود انبوهی از رسانههای رنگارنگ، راه یافتن به ذهن و قلب مخاطب و اثرگذاری بر آن، ساده و آسان نیست؛ ابتکار، آن عنصری است که میتواند در این زمینه راهگشا باشد.
نقش رسانهها در جنگها؛ از تبلیغات کلاسیک تا جنگ سایبری و شبکههای اجتماعی
رسانهها در جنگها نقش حیاتی در اطلاعرسانی، تأثیرگذاری بر افکار عمومی و اجرای عملیات روانی دارند.
رسانهها در شرایط جنگی یکی از عوامل کلیدی در اطلاعرسانی، شکلدهی افکار عمومی و حتی تأثیر بر تصمیمات سیاسی بهشمار میروند. اطلاعات جنگی منتشر شده از طریق رسانهها میتواند روحیه نظامیان و غیرنظامیان را تقویت یا تضعیف کند و در برخی موارد بر مسیر جنگ تأثیرگذار باشد.
برای نمونه، پوشش تلویزیونی جنگ ویتنام چنان تأثیری داشت که پس از عملیات تت، چارلز کرونکایت با صراحت وضعیت جنگ را تشریح کرد و رئیسجمهور جانسون را به گفتوگو واداشت (شهره به جملۀ مشهور «اگر کرونکایت را از دست بدهم، بخش میانهٔ آمریکا را از دست دادهام»).
با ورود فناوریهای نوین، سرعت انتشار اخبار بهشدت افزایش یافته و شبکههای اجتماعی نیز به رسانهای تبدیل شدهاند که افراد عادی میتوانند روایتهای خود از میدان نبرد را مستقیم منتشر کنند. از اینرو، رسانههای نوظهور نقش متمایزی در جنگهای معاصر یافتهاند و اثر آنها میتواند فراتر از جبهههای نظامی جنگ باشد.
رسانهها در جنگهای کلاسیک (جنگ جهانی اول و دوم)
در جنگ جهانی اول رسانههای جمعی و تبلیغات جنگی به شکلی فراگیر به کار گرفته شدند. دولتها از انواع پوسترها، بروشورها، آگهیها و فیلمهای کوتاه برای تشویق مردم به بسیج و تدارک جنگ استفاده میکردند. برای مثال، در بریتانیا دفتر جنگ فیلم مستندی با عنوان «نبرد سم» (۱۹۱۶) منتشر کرد که میلیونها نفر در هفتههای نخست اکران آن را دیدند؛ اگرچه تصاویر خشن این فیلم باعث نگرانی عمومی نیز شد، اما تأثیر عمیقی بر افزایش درک مردم از واقعیت جنگ گذاشت.
در جنگ جهانی دوم، رقابت رسانهای به سطح بیسابقهای رسید: رژیم نازی با تأسیس وزارت تبلیغات و سانسور تمامعیار رسانهها، تلاش کرد خشم مردم را از شکستهای جنگ جهانی اول به غرور ملی تبدیل کند و با نشان دادن دستاوردهای نظامی و فرهنگی، انسجام داخلی را حفظ نماید.
متقابلاً متفقین از ستاد اطلاعرسانی جنگ (OWI) استفاده کردند و با ساختن فیلمهای آموزشی نظیر «چرا میجنگیم» و پخش انیمیشنهای تبلیغاتی (مثل حضور کاراکترهای کارتونی چون پوپآی و دونالد داک در جبههها) مردم را برای ادامه مبارزه تشویق نمودند.
تصاویر جنگ (چه عکاسی و چه سینما) در این دوران به ابزاری موثر برای آگاهسازی یا انگیزش بدل شد: نمایشگاههای تصاویر دوره جنگ جهانی اول و فیلمهای مستند جنگ جهانی دوم، جنگ را به جامعه نزدیکتر کرد.
تصویری تاریخی از خبرنگاران جنگ جهانی اول در دفتر فرماندهی نظامی برلین (۱۹۱۵). این عکس نشانگر آغاز نقشآفرینی گسترده خبرنگاران در پوشش جنگی است.
رسانهها در جنگ سرد
در دوران جنگ سرد (۱۹۴۷–۱۹۹۱)، رسانهها بهعنوان ابزار اصلی نبرد ایدئولوژیک شرق و غرب عمل کردند. در این دوره، بیشتر رسانهها شامل چاپ، رادیو و سپس تلویزیون بودند و بهدلیل هزینههای بالای پخش، عمدتاً تحت کنترل دولتها قرار داشتند.
رسانههای بلوک غرب اغلب از سیاستهای ضدکمونیستی دولتهای خود پیروی میکردند و جنگ سرد را تبلیغ میکردند؛ بهعنوان مثال، کمپین «ترس سرخ» در آمریکا با شعارهایی مانند «مردن بهتر از سرخ شدن است!» از طریق پوسترها و فیلمها مردم را از خطر کمونیسم میترساند.
در مقابل، رسانههای اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای شرق نیز به تبلیغ تعالیم خود و سرکوب هرگونه گزارش انتقادی میپرداختند. علاوه بر این، رسانهها بهعنوان ابزاری در عملیات روانی فرامرزی به کار رفتند: رادیوهای غربی مانند «رادیو آزادی» و «صدای آمریکا» برنامههایی را برای شنوندگان شرق بلوک غرب پخش میکردند تا تبلیغات دولتهای کمونیستی را نقض کنند.
شوروی نیز از رادیوهای خود (شاید بهظاهر مستقل) برای پخش اخبار جهتدار و مشروعیتبخشیدن به سیاستهای خود استفاده میکرد. به این ترتیب، رسانههای هر دو سو به شکلدهی افکار عمومی و حفظ خصومت نسبت به دشمن متقابل کمک کردند.
رسانهها در جنگهای معاصر منطقهای
عراق: در پوشش رسانهای جنگ آمریکا با عراق (۲۰۰۳) کمبود گزارشهای انتقادی و تبلیغات دولتی مشهود بود. یک مطالعه محتوایی در سال ۲۰۲۱ نشان داد رسانههای جریان اصلی آمریکا (مجلات «تایم» و «نیوزویک») در طول دوره منتهی به حمله ۲۰۰۳، به میزان قابل توجهی تکنیکهای تبلیغاتی دولت را بازنشر کردند؛ بهطوری که حدود ۶۵٪ از محتویات پوشش «تایم» و ۳۵٪ از «نیوزویک» حاوی پیامهای تبلیغی دولت بود.
در نتیجه، برخی منتقدان از یکسو رسانه را متهم به تشدید دید منفی نسبت به جنگ کردند و از سوی دیگر دولت را مقصر دانستند که با تبلیغات گسترده میکوشید حمایت جهانی را جلب نماید. با وجود این، بسیاری از تحلیلگران معتقدند تصویر کلی عراق در رسانهها چندان از واقعیت دور نبوده و اخبار منفی همان تجربیات واقعی خشونت و ناآرامیها در عراق را منعکس میکرده است. سوریه: نبرد اطلاعاتی در جنگ داخلی سوریه میان نظام بشار اسد و مخالفان آن جریان داشت. دولت سوریه رسانههای داخلی را بهشدت سانسور کرد و خبرگزاری دولتی SANA جنگجویان مخالف را «عصابات تروریستی» نامید. همزمان شبکههایی مثل الجزیره (وابسته به قطر) به نفع شورشیان گزارش میدادند و اعتراضاتی علیه سوگیری این رسانه منتشر شد. از طرف دیگر، شبکههای اجتماعی نقش تاریخی در جنگ سوریه ایفا کردند: با گسترش فیسبوک، توئیتر و بهویژه ویدئوهای موبایلی، اصطلاحاً «جنگ یوتیوب» شکل گرفت به طوری که بین ژانویه ۲۰۱۲ تا سپتامبر ۲۰۱۳ بیش از یک میلیون ویدئو درباره جنگ سوریه در یوتیوب آپلود شد و صدها میلیون بازدید دریافت کرد.
این محتواها شامل صحنههای خشونت، شکنجه و قساوت بودند که گاهی نخستین اطلاعات درباره رویدادها را به مخاطبان بینالمللی رساندند. با این وجود، در جنگ سوریه مانند بسیاری درگیریهای مدرن، طرفین گاه اطلاعات جعلی یا بازپخش صحنههای مربوط به دیگر نبردها را منتشر میکردند تا دیگری را متهم نمایند.
افغانستان: پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱، رسانههای آزاد در افغانستان رشد چشمگیری یافتند و حدود ۵۴۳ رسانه محلی و ملی در این کشور فعال شدند.
فراهم نمودند. اما پس از بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، فضای رسانهای منقبض شد: قوانین جدید طالبان منتشر کردن هرگونه گزارش انتقادی را ممنوع کرد و تقریباً همه خبرنگاران و مؤسسات رسانهای مجبور به خودسانسوری شدند.
دستگیری و ضربوشتم روزنامهنگاران منتقد، تعطیلی بسیاری از رسانهها و فرار شماری از خبرنگاران از کشور، نشان از فشار شدید طالبان بر آزادی بیان داشت.
اوکراین: از آغاز تهاجم روسیه به اوکراین (۲۰۲۲)، جنگ اطلاعاتی بُعد جدیدی یافت. مقامات روسیه رسانههای مستقل را تحت سرکوب شدید قرار دادهاند؛ به طوری که صدها خبرنگار مجبور به تبعید شده یا با اتهام «انتشار اخبار دروغین» روبهرو گشتهاند و بیش از ۱۸ هزار وبسایت خبری مسدود شده است.
دولت روسیه از سوی دیگر، از شبکههای اجتماعی برای انتشار اخبار جعلی و تحریفشده استفاده میکند (برای مثال، القای افسانه «اوکراین نازی» یا تکذیب فجایع جنگ) بهمنظور تضعیف روحیه مخالفان و گیج کردن مخاطبان.
در مقابل، دولت و ارتش اوکراین هوشمندانه از رسانههای اجتماعی بهره بردند. انتشار سریع عکسها و فیلمهای مقاومت (مانند کلیپ کشاورزان اوکراینی که با تراکتور تانکهای روسی را بکسل میکردند) در توئیتر و اینستاگرام بر روحیه حامیان اوکراین در جهان افزوده است.
مطالعات نشان داده حسابهای رسمی اوکراین در توئیتر عمدتاً بر موضوعات مقاومت و ترغیب کمکهای بینالمللی متمرکز بوده و پیام همدلی با جوامع غربی را مخابره کردهاند.
غزه: در جنگهای اخیر غزه رسانههای سنتی غربی و شبکههای اجتماعی در کنار هم قرار گرفتند. پوشش شبکههای خبری آمریکایی و اروپایی عمدتاً بر روایت اسرائیلی تمرکز داشت و به ادراک سیاستمداران غربی و مخاطبان این کشورها جهت میداد
این امر باعث شد منتقدانی ادعا کنند که رسانههای اصلی غربی بر اولویت دادن به زندگی اسرائیلیها (و تقلیل اهمیت قربانیان فلسطینی) استوار شدهاند
از سوی دیگر، شبکههای اجتماعی نقش کلیدی در مستندسازی و تقویت همبستگی بینالمللی ایفا کردند. هزاران ویدئو و تصویر توسط شهروندان فلسطینی از شرایط غزه منتشر شد و هشتگهایی مانند #FreePalestine و #GazaUnderAttack میلیاردها بازدید روی تیکتاک، اینستاگرام و توئیتر پیدا کرد
این حضور گسترده کاربران عادی باعث شد روایتها و صحنههایی در فضای مجازی منتشر شود که رسانههای سنتی اغلب به آن نمیپرداختند. در عین حال، دولتهای طرف درگیری با راهاندازی کمپینهای تبلیغاتی در فضای آنلاین سعی کردند افکار عمومی را به سمت خود جذب کنند (مثلاً تصاویر قربانیان را برجسته یا دشمن را شیطاننمایی کردند)
رسانههای سنتی و دیجیتال
پیشینه جنگها نشان میدهد هر پیشرفت تکنولوژیک پیامدهای خاص خود را بر نبردها داشته است. دو قرن پیش از این، انتشار عکس (جنگ کریمه) و ساخت فیلم (نبرد سم) موجب افزایش آگاهی عمومی از واقعیتهای جنگ شد؛ اما این روشها متمرکز و عمدتاً در اختیار دولتها یا مؤسسات بزرگ بود رسانههای سنتی مثل روزنامهها، رادیو و تلویزیون طی جنگ سرد عمدتاً دولتی یا تحت نظارت شدید حکومتی بودند و با توجه به هزینههای بالای پخش، شکل متمرکز داشتند با ظهور اینترنت و شبکههای اجتماعی، نقش شبکههای غیرمتمرکز پررنگ شد: امروز بیش از نیمی از جمعیت جهان کاربر شبکههای اجتماعی است و افراد معمولی نیز میتوانند اخبار فوری را منتشر کنند
این رسانههای نوین اطلاعات را بلافاصله به دامنه وسیعی از مخاطبان میرسانند و صداهای جدید (مانند خبرنگاران شهروندی) را وارد جریان اطلاعرسانی میکنند
با این وجود، سهولت انتشار در فضای مجازی باعث شده است که «اطلاعات نادرست یا جهتدار» نیز با سرعت بالا پخش شود؛ از اینرو همواره نیاز به راستیآزمایی و مقابله با پروپاگاندا افزایش یافته است.
رسانه بهعنوان ابزار اطلاعرسانی، پروپاگاندا و عملیات روانی
در جنگها رسانه دو نقش متضاد را ایفا میکند: گاه اطلاعرسانی خالص، و گاه ابزار تبلیغات جنگی. دولتها میکوشند از طریق رسانه دیدگاه خود را ارائه کنند و افکار عمومی را به سمت اهداف خود هدایت نمایند. در اینباره جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات نازیها، نوشته است: «هدف تبلیغات در جنگ این است که مردم را بهقدری عمیق به یک ایده متقاعد کند که در نهایت دیگر نتوانند از آن فرار کنند»
به همین منوال، رسانهها در جنگ سرد و معاصر نیز برای تزریق پیام واحد و سرکوب دیدگاههای مخالف به کار رفتند. رسانهها همچنین نقش مهمی در عملیات روانی بازی میکنند: مثلاً رادیوهای پنهان و جنگ روانی متقابل (همانند برنامههای بخش فارسی صدای آمریکا یا رادیو آذربایجان ایران) سعی دارند با پخش خبرهای مخالف احساسات شنوندگان را جهتدهی کنند در کنار این، سانسور و فیلترینگ رسانهای ابزاری دیگر است که در بسیاری از جنگها (از رژیم نازی تا حکومت طالبان) بهمنظور سرکوب اخبار ناگوار و کنترل روایت جنگ به کار میرود