گزارش
شاپور شادکام- با توجه به مواضع عباس عراقچی مبنی بر مشروط شدن هرگونه مذاکره به تغییر رفتار ایالات متحده و در نظر گرفتن هشدار ایران نسبت به فعالسازی مکانیسم ماشه بهمثابه «اعلام جنگ»، بهنظر میرسد که مسیر بازگشت به میز مذاکره، اگرچه بسته نشده، اما با چالشهایی مواجه است. از سوی دیگر تحرکات تازه اسرائیل در واشنگتن و احتمال توافقات پشتپرده میان نتانیاهو و ترامپ بر این پیچیدگی افزوده است.حال این پرسش اساسی مطرح میشود که اگر ایران بخواهد دوباره وارد مذاکرات شود، با چه پشتوانه و در چه شرایطی باید این کار را انجام دهد؟ مذاکره در چارچوب عزت و عقلانیت در نگاه جمهوری اسلامی، مذاکره ابزار عقلانیت است، نه نشانه ضعف. عراقچی دیروز بهصراحت تأکید کرد که ایران همواره آمادگی گفتوگو درباره برنامه هستهای خود را داشته و دارد. اما این گفتوگوها نباید ابزار پوششی برای تجاوز و نقض حقوق بینالملل باشد. اسرائیل با همراهی آمریکا در میانه مذاکرات، به ایران حمله کرد و این نشاندهنده خیانت به اصل دیپلماسی است. نظام جمهوری اسلامی ایران در طول دو دهه گذشته، بارها نشان داده است که در سیاست خارجی خود، اصل مذاکره را بهعنوان یکی از ابزارهای راهبردی حل بحرانها به رسمیت میشناسد. از مذاکرات سعدآباد در دولت اصلاحات تا توافق جامع برجام در دولت اعتدال، ایران همواره آماده گفتوگو با طرفهای غربی بوده است. اکنون نیز پس از جنگ ۱۲ روزه، موضعگیریهای مقاماتی چون مسعود پزشکیان، علی لاریجانی، محمدرضا عارف، و آخرینش، عباس عراقچی آشکار میسازد که ایران مخالفتی با اصل مذاکره ندارد، اما بر سر محتوا، حوزه، چارچوب و تضمینها گفتوگو دارد. موضع اصولی ایران: مذاکره، نه تسلیم در نگاه جمهوری اسلامی، مذاکره ابزار عقلانیت است، نه نشانه ضعف. عراقچی در سخنان اخیر خود در نشست دیپلماتیک با سفرا و کارداران مستقر در تهران، بهصراحت تأکید کرد که ایران همواره آمادگی گفتوگو درباره برنامه هستهای خود را داشته و همچنان دارد. اما این گفتوگوها نباید ابزار پوششی برای تجاوز و نقض حقوق بینالملل باشد. چنانکه او هشدار داد، «اسرائیل با همراهی آمریکا در میانه مذاکرات، به ایران حمله کرد» و این نشاندهنده خیانت به اصل دیپلماسی است. در واقع، نگاه ایران به مذاکره، برخلاف تصور رسانههای غربی، نگاهی مشروع، عقلمحور و مشروط است: گفتوگو بله، اما تنها در صورتی که به فریب و حمله ختم نشود. بر اساس سخنان عراقچی، ایران برای بازگشت به میز مذاکره، شروطی روشن و منطقی دارد که در چند محور اصلی قابل دستهبندی است: 1. تضمین امنیت مذاکرات و پرهیز از اقدام نظامی همزمان: ایران خواهان آن است که مذاکره در میدان مین صورت نگیرد. حمله همزمان با مذاکرات، بیمعنا کردن اصل گفتوگو است. بدون «تضمین توقف حملات یا رفتارهای مخرب، هیچ میز مذاکرهای مشروعیت ندارد» 2. تمرکز صرف بر موضوع هستهای و رد ورود به سایر حوزهها: ایران اعلام کرده که مذاکرات صرفاً باید در حوزه هستهای و رفع تحریمها باشد. موضوعات موشکی، دفاعی و منطقهای مطلقاً در دستور کار نیست. بهویژه پس از جنگ اخیر، ایران ثابت کرده که «توانمندی دفاعی خود را نه ابزار معامله، بلکه خط قرمز ملی» میداند. 3. به رسمیت شناختن حق غنیسازی: بار دیگر عراقچی بر این نکته تأکید کرد که «هیچ توافقی که در آن حق غنیسازی ایران محترم نباشد، پذیرفته نخواهد شد.» این حق نهتنها بخشی از استقلال علمی کشور، بلکه حاصل مجاهدتهای خونین در دهههای اخیر است. 4. همکاری مشروط با آژانس بینالمللی انرژی اتمی: ایران اعلام کرده است که بهدلیل آسیبهای ناشی از حمله اسرائیل، «هرگونه همکاری با آژانس فقط بر اساس منافع ملی و تصمیمگیری موردی از سوی شورای عالی امنیت ملی خواهد بود.» این تصمیم، پیام روشنی به آژانس است تا بیطرفیاش را بازسازی کند. تجربه تاریخی ایران از دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران تجربهای موفق از مذاکره را در قالب برجام پشت سر گذاشته است. عراقچی یادآور شد که در سال ۲۰۱۵، با گفتوگوهای جدی و منطقی، جامعه جهانی متقاعد شد که برنامه هستهای ایران صلحآمیز است. اما این دستاورد نیز با خروج آمریکا از توافق و بازگشت تحریمها، به چالش کشیده شد. بنابراین، ایران از گذشته درس گرفته و شرط اول هر مذاکره جدید را «تضمین اجرای پایدار توافق» میداند. بدون چنین تضمینی، بازگشت به میز مذاکره، تکرار یک تجربه پرهزینه است. یکی از محورهای مهم سخنان عراقچی، تأکید بر این نکته بود که «برنامه هستهای ایران، راهحل نظامی ندارد». به تعبیر او، اگر هدف، نابودی این برنامه از طریق بمباران باشد، این توهمی بیش نیست. زیرا فناوری، نه قابل بمباران است، نه قابل حذف. در واقع، ایران به جهان یادآور شد که «پایان هر جنگی، مذاکره است» اما مذاکرهای که از دل احترام متقابل، حقوق برابر، و عدم تکرار تجاوز نظامی بیرون بیاید، نه گفتوگویی صرفاً نمایشی یا ابزاری برای فشار بیشتر. عراقچی در پایان سخنان خود، ضمن تأکید بر پایبندی ایران به اصول اسلامی در رد سلاح هستهای، تصریح کرد که «در صورت رعایت چارچوبها و شروط عقلانی، مذاکره همچنان ممکن و مفید است.» به بیان دیگر، ایران نه «نه» به مذاکره میگوید و نه از آن میهراسد. بلکه خواهان مذاکره در چارچوب عزت، حکمت و مصلحت است؛ همان سهگانهای که در سیاست خارجی ایران همواره مبنا بوده است. موضع رسمی ایران در سخنان عراقچی که قبلا بر زبان پزشکیان و عارف و لاریجانی و قالیباف نیز جاری شده بود، نشان میدهد که مقاومت و مذاکره در تضاد با هم نیستند بلکه «مذاکره عقلانی، ادامه میدان است به زبان سیاست.» اگر طرفهای مقابل، به اصل «همزیستی با یک ایران مستقل و مقاوم» تن دهند، گفتوگو ممکن است. اما اگر مذاکره را ابزار تحمیل و تضعیف تلقی کنند، ایران بهدرستی از آن کناره خواهد گرفت. جمهوری اسلامی ایران، پس از یک جنگ آشکار، در موقعیتی قرار دارد که میتواند با زبان قدرت و عقلانیت، «راهبرد دفاعی خود را به راهبرد گفتوگو تبدیل کند.» اما این فقط زمانی ممکن است که طرف مقابل نیز، سیاست تحریم و حمله را کنار بگذارد و به صراحت از گفتوگو در چارچوب احترام متقابل سخن بگوید، نه با زبان بمب و فریب. گفتوگو از موضع اقتدار؛ منطق دیپلماسی در جهان پیچیده امروز معاون اجرایی رئیسجمهور نوشت: «پیمان صلح «وستفالی» که به جنگهای سیساله اروپا پایان داد، معاهده ورسای که جنگ جهانی اول را خاتمه بخشید و حتی قطعنامه 598 که جنگ تحمیلی را متوقف کرد، همگی نشان میدهند که دیپلماسی، ادامه منطقی جنگ برای تثبیت دستاوردهاست.» محمدجعفر قائمپناه معاون اجرایی رئیسجمهور و سرپرست نهاد ریاست جمهوری، در یادداشتی نوشت: «مصاحبه اخیر رئیسجمهوری با «تاکر کارلسون» در روزهای پس از دفع موفقیتآمیز حمله رژیم صهیونیستی به ایران، واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. برخی این گفتوگو را نشانهای از ضعف و عقبنشینی تلقی کردهاند؛ برخی از گشودگی نسبت به گفتوگوهای سیاسی برآشفتهاند، برخی هم البته آن را بموقع، هوشمندانه و موفق ارزیابی کردهاند. فراتر از این قضاوتها در تحلیل این مصاحبه پرسشهای بنیادینی قابل طرح است: رابطه میان میدان و دیپلماسی چگونه قابل تعریف است؟ آیا دوگانهسازی میان مذاکره و جنگ به صلاح کشور است و مهمتر از همه، چگونه میتوان از ترکیب این دو ابزار برای استیفای حداکثری حقوق ملی بهره برد؟ تلاش برای تفکیک آمریکا و رژیم صهیونیستی، اعلام آمادگی برای دفاع قاطعانه همزمان با ابراز تمایل به گفتوگو و تأکید بر اینکه ایران خواهان جنگ نیست، اما بدون نیاز به کمک خارجی با شجاعت از کشور دفاع میکنند، همگی نشاندهنده رویکردی چندوجهی است که نیازمند تحلیل عمیقتر است. این رویکرد، برای برخی جریانات سیاسی داخلی قابلپذیرش نیست. اما آیا این انتقادات بر پایه درک صحیح از پیچیدگیهای نظام بینالملل استوار است؟ پیش از پاسخ به این پرسشها، باید از دو سرمایه عظیم ملی قدردانی کرد. اول، رشادت نیروهای مسلح که با ایثار و فداکاری، سپر بلای این سرزمین شدند و دوم ژرفنگری و همبستگی ملت بزرگ ایران که با برخورد مسئولانه و هوشمندانه خود، نقشههای شوم دشمنان برای ایجاد آشوب، ناامنی و تجزیه را نقش بر آب کردند. این دو سرمایه پشتوانههای اصلی هر حرکت دیپلماتیک موفق هستند و با تکیه بر این دو سرمایه ارزشمند است که میتوان به تحلیل عمیقتر ماهیت دیپلماسی از موضع اقتدار پرداخت. اما به گواه تاریخ، بزرگترین پیروزیهای نظامی، زمانی به ثمر نشستهاند و به دستاوردهای عینی تبدیل شدهاند که با تدبیر سیاسی همراه شده باشند. پیمان صلح «وستفالی» که به جنگهای سیساله اروپا پایان داد، معاهده ورسای که جنگ جهانی اول را خاتمه بخشید و حتی قطعنامه 598 که جنگ تحمیلی را متوقف کرد، همگی نشان میدهند که دیپلماسی، ادامه منطقی جنگ برای تثبیت دستاوردهاست. اگر تاریخ اسلام را مطالعه کنیم، در سیره نبوی نیز این حقیقت به وضوح دیده میشود. پیامبر اکرم(ص) که اسوه مجاهدان است، هرگز راه مذاکره را نبست. پیمان صلح حدیبیه که با مشرکان و کفار منعقد شد، در نهایت به پیروزی بزرگ اسلام منجر شد. این تجربه تاریخی، درس بزرگی برای امروز ماست؛ دیپلماسی در تقابل با مبارزه، مقاومت و دفاع نیست. تجربه معاصر در جهان نیز این حقیقت را تأیید میکند که کشوری که بتواند همزمان از توان نظامی و ظرفیت دیپلماتیک خود بهره گیرد در موقعیت برتری قرار دارد. چین که امروز به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل شده، این جایگاه را در کنار قدرت نظامی بازدارنده، با دیپلماسی هوشمند و توسعه اقتصادی به دست آورده است. حتی مقاومت فلسطین و لبنان هم در اوج نبرد، هیچ گاه کانالهای دیپلماتیک را نبستهاند. با این حال برخی همچنان در تحلیل رویدادها و تحولات منطقه و جهان اصالت را به جنگ میدهند و هر سخن از گفتوگو و مذاکره را فارغ از کم و کیف و جزئیات آن، تکفیر یا تفسیر به ضعف، سازش و انفعال مینمایند. نباید فراموش کنیم که تصمیمگیری و سیاستگذاری درباره جنگ یا صلح، نه صرفاً یک انتخاب حاکمیتی که موضوعی مرتبط با زندگی و آینده نزدیک به 90 میلیون نفر ایرانی است. در چنین کارزاری، اگر هر رویکردی را تبلیغ یا ترویج کنیم، باید قادر باشیم به پرسشهای دشوار و صریح در این باره پاسخ بگوییم. یکی از این پرسشهای اساسی که مخالفان گفتوگو باید درباره آن پاسخ بدهند این است که اگر ادامه جنگ به نفع ایران بود، چرا شورای عالی امنیت ملی و فرماندهی کل قوا، آتشبس یا توقف حملات کوبنده موشکی به رژیم صهیونیستی را پذیرفتند؟ آیا این تصمیم جز بر اساس محاسبات دقیق منافع ملی اتخاذ شده است؟ رئیسجمهوری در مصاحبه اخیر این منطق را به خوبی نمایان کرد. او با تأکید بر آمادگی کامل ایران برای دفاع قاطع، پیام روشنی به جهان ارسال کرد: ما نه از سر ضعف که از موضع قدرت، آماده گفتوگو و ایجاد صلح و ثبات در منطقه هستیم. این رویکرد، هم قدرت بازدارندگی ایران را مورد تأکید قرار میدهد و هم راه را برای حل مسائل از طریق گفتوگو باز میگذارد. برخی، حمله به ایران در میانه گفتوگوهای سیاسی را نشانه فریب خوردن نظام حکمرانی و سادهلوحی قلمداد کردهاند. این موضوع اتفاقاً نشانه حقانیت ایران در افکار عمومی داخلی و خارجی بود. اگر ایران دعوتهای مکرر به مذاکره را که مستمراً از طریق نظام رسانهای غرب برجسته میشد رد میکرد، آیا بروز این اتحاد و همدلی ملی در زمان جنگ از سوی مردم و افکار عمومی و جریانات سیاسی داخل ممکن و دستیافتنی بود؟ در افکار عمومی جهانی نیز مهمترین متغیر در همدلی بیسابقه با ایران، حمله در میانه گفتوگوهای سیاسی بود. درست به همین دلیل است که در اوج قدرت و پس از پیروزی نظامی نیز باید از آمادگی برای گفتوگو سخن گفت. جهان باید بداند که ما در عین قدرتمندی، صلحطلبیم، با وجود اقتدار، عقلانی عمل میکنیم و علیرغم آمادگی کامل برای دفاع از کیان کشور، راه را بر گفتوگو نبستهایم. البته این به معنای غفلت از توطئههای دشمن نیست. همانطور که رئیسجمهوری تأکید کرد، هرگونه تعرض به ایران با پاسخی کوبنده و پشیمانکننده مواجه خواهد شد. اما آمادگی برای دفاع شجاعانه یک چیز است و کوبیدن بر طبل جنگ و ایجاد ناامنی روانی در جامعه چیز دیگر. بر خلاف کسانی که میخواهند ایران را در دام جنگی دائمی گرفتار کنند، منافع ملی اقتضا میکند که با حفظ آمادگی و عزت ملی، راه توسعه و پیشرفت را باز نگه داریم و امیدآفرینی و امنیت برای تولید و سرمایهگذاری را تداوم ببخشیم. دیپلماسی و قدرت نظامی، هر دو ابزارهایی برای استیفای حقوق ملی هستند. همانگونه که نیروهای مسلح با جانفشانی از حریم کشور دفاع میکنند، دیپلماتها نیز با تلاش شبانهروزی برای احقاق حقوق ملت میکوشند. دوگانهسازی میان مذاکره و جنگ، آنهم در چنین شرایط خطیری که جامعه ورای همه اختلاف سلایق و نظرات، به همبستگی کمنظیری دست پیدا کرده، گناهی نابخشودنی، بلکه خیانت است. دشمن که نتوانست با حمله نظامی به اهداف خود برسد، اکنون به دنبال ایجاد شکاف داخلی و ایجاد دوقطبی است. برخی با انتقاد از دیپلماسی و برخی با تضعیف قدرت دفاعی، ناخواسته به این هدف دشمن کمک میکنند. حال آنکه همه ارکان نظام، از دولت و مجلس گرفته تا نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی، در چهارچوب واحدی که رهبری ترسیم نموده و مینمایند، حرکت میکنند. سعدی حکیم، با ژرفنگری خاص خود سروده است: «چو شمشیر پیکار برداشتی / نگه دار پنهان ره آشتی.» این بیت، جوهر حکمت سیاسی است. ما شمشیر دفاع را برداشتهایم و دشمن را عقب راندهایم، هنوز هم موشکها در برابر هر تعرضی آماده شلیک است، اما این دلیل نمیشود که راه صلح و گفتوگو را ببندیم. بلکه برعکس، اکنون که قدرت خود را نشان دادهایم، بهترین زمان برای گفتوگو از موضع اقتدار است. گفتوگو البته نه با رژیم صهیونیستی که ما او را به رسمیت نمیشناسیم، بلکه با ارباب او، آمریکا. هدف نهایی حکمرانی، ایجاد امنیت، رفاه و امید برای مردم است. شهدای ما جان خود را فدا کردند تا مردم در آرامش زندگی کنند، نه اینکه کشور همواره در حال جنگ باشد. دیپلماسی هوشمند، راهی برای تحقق این آرمان است؛ راهی که با خون شهدا هموار شده و باید با تدبیر سیاسی ادامه یابد. نهایتاً باید گفت که تحلیل این مصاحبه، فراتر از ارزیابی یک اقدام دیپلماتیک، به بازخوانی استراتژی ملی در مواجهه با تهدیدات معاصر میانجامد. آنچه رئیسجمهوری در این گفتوگو نشان داد، درک این واقعیت بود که در قرن بیست و یکم، معادلات قدرت پیچیدهتر از گذشته است. پیروزی پایدار نه فقط از طریق تسلط نظامی صرف، بلکه از طریق توانایی ترجمه دستاوردهای میدانی به توافقات سیاسی حاصل میشود. این رویکرد که ریشه در واقعبینی استراتژیک دارد، نشان میدهد که ایران میتواند همزمان قدرتمند باشد و عقلانی عمل کند و از حقوق حقه خود دفاع کند و در عین حال، مسیرهای دیپلماتیک را برای تأمین منافع ملی باز نگه دارد. در نهایت، میراث واقعی این دوره، در توانایی ایجاد توازن میان ابزارهای قدرت و استفاده بهینه از آنها برای تضمین امنیت و پیشرفت پایدار خواهد بود.» سه شرط ایران برای مذاکره با آمریکا از زبان علی مطهری «در حال حاضر پیامهایی را بررسی میکنیم که از واشنگتن در مورد از سرگیری مذاکرات دریافت کردهایم» این جمله را علی لاریجانی، مشاور رهبر انقلاب، مطرح کرد تا پالس مثبتی را به گمانه زنیها برای برگزاری مذاکره میان ایران و آمریکا بدهد. نائب رئیس سابق مجلس گفت: «ما نباید اعلام کنیم که مذاکره نخواهیم کرد و میز مذاکره را ترک میکنیم. اما باید برای مذاکره، شروطی را قائل شویم؛ اولاً، آمریکا باید الزام غنیسازی صفر را کنار بگذارد. ثانیاً، ضمانتی به ایران بدهند که دوباره به تأسیسات هستهای ما حمله نخواهند کرد و ثالثاً، خساراتی را که طی این جنگ دوازده روزه به ایران وارد کردند جبران کنند.» علی مطهری، نائب رئیس سابق مجلس، از ارائه ۳ شرط برای مذاکره با آمریکا روایت کرد و گفت: «اگر ما بخواهیم بدون مطرح کردن هر گونه شرطی مذاکره کنیم، به نظرم این کار عزت مندانهای نیست. ولی با شرایطی که عرض کردم، به نظرم مذاکره اشکالی ندارد. در آن صورت، هم ما مذاکره کردهایم و هم عزت مردم را حفظ کرده ایم.» وی با اشاره به طرح استیضاح پزشکیان از سوی مخالفان دولت هم گفت: «اینها تندروی است. ممکن است انتقاداتی به آن مصاحبه ایشان با مجری آمریکایی وجود داشته باشد و انتظار داشته باشند که قاطعتر و تندتر صحبت کنند. ولی خود این موضوع هم با آقای رئیس جمهور قابل گفتگو است.» ما نباید اعلام کنیم که مذاکره نخواهیم کرد و میز مذاکره را ترک میکنیم. اما باید برای مذاکره، شروطی را قائل شویم. باتوجه به این حمله غافلگیرانه و ناجوانمردانهای که انجام دادند و خسارتی که به ما وارد کردند، این که ما بدون پیش شرط وارد مذاکره شویم، با عزت و استقلال ما چندان سازگار نیست. به نظر من باید سه شرط را قرار دهیم. اولا آمریکا باید الزام غنیسازی صفر را کنار بگذارد. ثانیا ضمانتی به ایران بدهند که دوباره به تاسیسات هستهای ما حمله نخواهند کرد و ثالثاً خساراتی را که طی این جنگ دوازده روزه به ایران وارد کردند جبران کنند. البته این خسارات را از امریکا میخواهیم چون ما اسراییل را کشور نمیدانیم و آن را به رسمیت نمیشناسیم و از طرفی نوچه آمریکاست. هروقت آنها این سه شرط را اجرا کردند، آماده مذاکره هستیم. ولی بدون هر گونه شرطی وارد مذاکره شدن، به نظر من با عزت ملت ایران سازگار نیست. اگر ما بخواهیم بدون مطرح کردن هر گونه شرطی مذاکره کنیم، به نظرم کار عزتمندانهای نیست. ولی با شروطی که عرض کردم، به نظرم مذاکره اشکالی ندارد. در آن صورت، هم ما مذاکره کردهایم و هم عزت مردم را حفظ کرده ایم. دیپلماسی و گفتگو همیشه راهگشاست. حتی در زمان جنگ هم ممکن است برقرار باشد. ولی باتوجه به این جنگ دوازده روزه که با نفاق و فریب ترامپ و نتانیاهو بر ما تحمیل شد، مذاکره با آمریکا بدون هر گونه شرطی کار درستی نیست. هوشیاری در برابر اقدامات خرابکارانه و ترورهای احتمالی سید جلال ساداتیان، کارشناس مسائل بینالملل به بررسی وضعیت کنونی ایران در مواجهه با میز مذاکره با آمریکا، تهدیدات نظامی، جنگ روانی و رسانهای پرداخت. او با تأکید بر لزوم آمادگی دفاعی، تقویت دیپلماسی رسمی و عمومی، و حفظ وحدت ملی، راهکارهایی برای مدیریت چالشهای پیشرو ارائه کرد. ساداتیان همچنین به ضرورت هوشیاری در برابر اقدامات خرابکارانه و ترورهای احتمالی اشاره کرد و خواستار هماهنگی رسانهای و اقتصادی برای حفظ منافع ملی شد. ساداتیان با اشاره به فضای جنگی حاکم بر منطقه، بر لزوم آمادگی کامل سیستم دفاعی کشور تأکید کرد. او گفت که نقاط ضعف دفاعی باید شناسایی و ترمیم شوند و تدارکات لازم برای تقویت زیرساختهای نظامی فراهم گردد. او این بخش را بهعنوان جنبه سختافزاری دفاع ملی توصیف کرد که نیازمند برنامهریزی دقیق و سریع است. این کارشناس مسائل بینالملل، دیپلماسی را به دو بخش رسمی و عمومی تقسیم کرد و گفت: «دیپلماسی رسمی از طریق وزیر امور خارجه و سفرای ایران در سازمان ملل و کشورهای کلیدی میتواند نقش مهمی در کاهش تنشها ایفا کند.» او همچنین بر اهمیت دیپلماسی عمومی تأکید کرد و پیشنهاد داد که از چهرههای برجسته غیررسمی مانند روسای جمهور سابق، وزرای خارجه پیشین، و حتی فعالان حوزههای سیاسی و بازرگانی برای تقویت حضور ایران در صحنه جهانی استفاده شود. ساداتیان شرط اولیه برای بازگشت به میز مذاکره را وحدت ملی و آمادگی همهجانبه دانست و گفت: برای ورود به مذاکرات، باید از نظر امنیتی،انتظامی و رسانهای کاملاً آماده باشیم و از مشورتهای کارشناسان واتاقهای فکر استفاده کنیم. او در ادامه تاکید کرد که ایران باید به مانند زمان برجام که مذاکرات 5+1 را پیش میبرد، در کنار آمریکا همزمان باقدرتهای اروپایی و همینطور چین و روسیه نیز مذاکره کند تا فشار آمریکاکاهش یابد. ساداتیان با انتقاد از پراکندگی پیامهای رسانهای، خواستار هماهنگی رسانهها برای انعکاس صدای واحد در راستای منافع ملی شد. او درباره صدای واحد اینطور توضیح داد که این به معنای تحمیل یک تحلیل واحد نیست، بلکه رسانهها باید در چارچوب منافع ملی عمل کنند و از تشتت آرا که به تضعیف جایگاه کشور منجر میشود، پرهیز کنند. ساداتیان حفظ رضایت عمومی را نیز پیشنیاز دیگری برای ورود به میزمذاکره دانست. او به مسائل اقتصادی بهعنوان یکی از ارکان مهم حفظ رضایت عمومی اشاره و تأکید کرد که دولت باید با همکاری بخش خصوصی از افزایش قیمتها جلوگیری کند تا رضایت نسبی مردم حفظ شود. او افزود: در شرایط بحرانی، ثبات اقتصادی میتواند به تقویت انسجام ملی کمک کند. اگر این انسجام ملی در داخل شکل نگیرد، ایران نمیتواند در میزمذاکره عملکرد خوبی داشته باشد. این کارشناس به سفر اخیر نتانیاهو به آمریکا اشاره کرد و گفت که علیرغم تمام حمایتهایی که آمریکا از اسرائیل انجام داده، عدم دریافت حمایت قطعی از سوی ترامپ نشاندهنده تردیدهای ایالات متحده در مشارکت مستقیم در جنگ است. اما باتوجه به تحرکات اخیر آمریکا در منطقه، بهخصوص پروازهای نظامی، ایران باید برای هرگونه سناریوی احتمالی آماده باشد. دولت نباید از بداخلاقی مخالفان مذاکره بترسد مسیح مهاجری نوشت: اینکه مخالفان مذاکره با چه انگیزههائی دارای چنین نظری هستند موضوع قابل تأملی است ولی نباید از این واقعیت غفلت کرد که در هر جامعهای افراد و گروهها و جریانهای سیاسی برای ابراز نظر خود درباره موضوعات مختلف آزادند. مهم اینست که آنها نظر خود را بگویند و مسئولان و حکمرانان بعد از شنیدن نقطه نظرهای مختلف تصمیم خود را براساس منافع ملی و مصالح عمومی بگیرند و به آن عمل کنند. توجه به این واقعیت نیز اهمیت زیادی دارد که اصل مذاکره، نه از نظر شرعی، نه از نظر قانونی و نه از نظر عقلی و عرفی، مذموم و ممنوع نیست. زمان، شرایط و چگونگی مذاکره نیز اموری هستند که تصمیمگیری درباره آنها برعهده مسئولان و حکمرانان است کما اینکه مسئولیت عواقب آن نیز برعهده آنهاست. بر مبنای این مقدمه روشن و تردیدناپذیر، دولت جمهوری اسلامی نباید به سخنان و نوشتههای کسانی که مذاکره با آمریکا را تقبیح میکنند اهمیت بدهد کمااینکه نباید با آنها به خاطر ابراز نظر مخالفشان مقابله کند. آنها آزادند نظرشان را بدهند و دولتمردان نیز آزادند با توجه به جوانب امر و مصالح جامعه تصمیم درست و دقیق را بگیرند. مسئولان وزارت خارجه کشورمان نباید به خاطر بداخلاقیهای مخالفان مذاکره با آمریکا و بدنویسیهای آنها از مسیر صحیحی که انتخاب میکنند برگردند و یا درباره صحت و اتقان کاری که میکنند تردید به خود راه بدهند. تصمیم به انجام مذاکره با آمریکا و هر دولت دیگری که دارای موجودیت رسمی و قانونی است از پشتوانه شرعی، قانونی، عقلی و عرفی برخوردار است و متولیان دیپلماسی کشورمان با توجه به همین پشتوانه مستحکم باید به آنچه برای منافع ملی کشور و مصالح عمومی مفید تشخیص میدهند عمل کنند کمااینکه رئیس جمهور پزشکیان نیز به اعتراضات و تهدیدهای عناصر افراطی که او را به خاطر مصاحبه معتدلانهاش با یک خبرنگار آمریکائی تخطئه کردهاند و سرزنش و ملامت میکنند نباید اعتنا کند. مسئولان دولتی ما باید تحمل این قبیل تخطئهها و حتی تهدیدها را داشته باشند تا بتوانند با روش اعتدالی خود جامعه را به سوی قانونمداری، رواداری و خرد جمعی به پیش ببرند. علاوه بر نظر مساعد و کاملاً مثبت اسلام نسبت به مذاکره با بدترین دشمنان، که در سیره پیامبر اکرم و سایر پیشوایان معصوم به ثبت رسیده است و تردیدی در آن نیست و علاوه بر اینکه در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی هیچ منعی برای مذاکره به منظور دستیابی به حقوق ملت و تأمین منافع ملی و مصالح عمومی وجود ندارد، روش عقلا و آنچه در عرف بینالملل جاری است نیز مذاکره را تأیید میکند. در جهان معاصر، بالاترین خصومت میان دولت چین و دولت آمریکا وجود دارد کمااینکه مشابه همین خصومت میان روسیه و آمریکا نیز در جریان است. با اینحال، هم چین و هم روسیه ضمن ادامه رقابت و خصومت با دشمن دیرینه خود آمریکا همواره از اهرم مذاکره در سطوح مختلف با دولتمردان آمریکائی استفاده میکنند. از اینها مهمتر، مذاکره حماس با رژیم صهیونیستی است که علیرغم آنهمه جنایت صهیونیستها علیه مردم غزه و اعلام آشکار تصمیم این رژیم به نابود ساختن حماس، طرفین بطور مستمر در حال مذاکره با همدیگر هستند و در مواردی نیز حماس از این مذاکرات سود برده است هرچند لزومی ندارد هر مذاکرهای حتماً به نتیجه برسد و یا تمام اهداف را تأمین کند. انجام مذاکرات اخیر ایران و آمریکا که رژیم صهیونیستی و آمریکا آن را با تهاجم نظامی و تحمیل جنگ بر ایران ناکام کردند، قطعاً به سود ایران بود، زیرا افکار عمومی در داخل و خارج بر این نکته تأکید کردند که ایران حاضر به مذاکره شد ولی طرف مقابل به دیپلماسی حمله کرد و میز مذاکره را به موشک بست. به همین دلیل بود که دولتهای مختلف در این جنگ از ایران حمایت کردند و اسرائیل و آمریکا گرفتار انزوای سیاسی و تبلیغاتی شدند. این تجربه نیز یکی از پشتوانههای مستحکم عقلانی بودن مذاکره است و حکمرانان ما هرگز نباید از این روش عقلانی رویگردان باشند.